دیشب خواب دیدم که قاتل هستم . یعنی یکی را که یادم نمیاد کی بود کشتم. تمام مدارک مبنی بر قتل را از بین برم ولی هی عذاب وجدان داشتم. تمام شب را تو ترس و ناراحتی سپری کردم. نزدیکای چهار صبح وقتی از خواب بیدار شدم بی نهایت خوشحال بودم از این که قاتل نیستم. فرض کن. الان خیلی خوشحالم. انگار بقیه مشکلات زندگی ام بعد این خوابه تبدیل به یه سری چیزای احمقانه شدن. خدایا شکرت. قاتل نیستم.