. مامانم خوابیده. . منم خوابم نمی بره، معدم درد می کنه. یادش بخیر ویسکی و آبجوی مخلوط خوردنام. یادش بخیر ودکای سک خوردنام. باورت می شه اگه بگم الان با دو تا لیوان قهوه معده ام بندری می زنه؟! همچین بگی نگی امشب یه کم تب دارم. هی دکتره! خیلی وقته می خوام بنویسم ولی فرصتی پیش نمیاد. دیدی علی چاقالو مونم کشتن؟ آخه اون بیچاره رو چرا؟! یاد یورتمه رفتن هامون تو چمن های دانشگاه بعد کلاس های الکترومغناطیس بخیر. یاد مساله حل کردن هامون با نرگس بخیر. یاد نمره اول کلاس شدن تو بخیر. بابابا… سوگلی علی چاقالو! وقتی شنیدم مرده یاد تو افتادم. جرات نکردم که من اولین کسی باشم که بهت خبر می ده. تا حالا دیگه حتما شنیدی. می دونی خبره کشته شدنش رو کی بهم داد؟ حدس بزن! روزبه… می خواستم بگم هنوز همون خلق و خوی خبرنگاریش رو داره که یادم افتاد بابا الان کلی خبرنگار آدم حسابیه. توی اون هیر و ویر از من می پرسه علی چاقالو هسته ای کار بود یا نه؟ منم براش می نویسم. چه می دونم! ذرات بنیادی کار بود! می دونی دکتره که من فقط جزوه مغناطیس و کوانتوم اونو برداشتم آوردم تا این سر دنیا؟ آره بابا. هنوزم می رم سر وقتشون. آخرین بار سر ابررساناها بود. لامصب چه درسی می داد. می رفت تو دل میلفورد و گاسیریوویچ. چه می دونم… روزگاره دیگه. هر دم از این باغ بری می رسد. من که دیگه سر شدم. زدم به بی عاری. نه خبر می خونم نه می خوام کسی بهم خبر بده. می دونی اصلا دلم لک زده برای ساندویچ مارتین خوردنامون. نوشابه مخلوط یادته؟ سیاه و زرد! دلم تنگ شده برای خنده های بی علت و همیشگی مون. نه از این خنده های فیک اینجایی ها. دوستی های فیک اینجا حالمو بهم می زنه دیگه. کجایی داداش من؟
راستی اگه هنوز ایرانی یه شیر موز پسته بخور جای من…

[Saturday, January 16, 2010]   [Link]   [ ]

15
*

[Friday, January 15, 2010]   [Link]   [ ]


دیشب سی ساله شدم...

[Friday, January 01, 2010]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]