کلا رفتارهای ناشی از "در دیزی بازه حیای گربه کجا رفته " از جانب گربه باعث "رفتار "گاو نه من شیرده" در دیزی می شه. حدود سه ماه هر روز صبح و خیلی وقتا بعد از ظهر ها به این ویزیتو پولندی مون راید دادم. هفته ای یکی دوبار هم برای خرید هفتگی اش بردمش سوپرمارکت. اول سعی کردم که سربسته بگم که سخته برام. دیدم جواب نمی ده. بعد به روش کاملا غربی خیلی رک گفتم که خیلی بیزی هستم و تنظیم کردن برنامه رفت و آمدم به خونه و دانشگاه با برنامه اون برام سخته و نمی تونم. بازم نفهمید. امروز که شنبه است ساعت 8:30 صبح از خواب بیدارم کرده و می گه زنم اومده. بیا ما رو ببر شاپینگ سنتر و بعد سه ساعت هم می خواهیم برگردیم! عجب رویی دارد! نمی گه که اگه می تونی یا اگه می شه. مستقیم برای شنبه ام برنامه ریزی کرده. به من چه زنت اومده. با اتوبوس برو. ماشین اجاره کن. خلاصه شاپینگ سنتر بردمش و گفتم من نمی تونم برت گردونم و استادم را قراره ببینم. می گه استادت برنامه دیگه ای دارد و امروز نمیاد دانشگاه!
مامان بابام وقتی اینجا بودند همش سعی می کردند که مزاحم درس و کارم نباشند. انقدری که به این مرتیکه سرویس دادم به اونا ندادم. یادش که می افتم دلم می سوزه. خلاصه موندم چجوری بگم: بکش بیرون آقا جان! بکش بیرون! آخر سر می دونم یه جوری می ترکم و بر می گردم یه چیزی بهش می گم و تبدیل به گاو نه من شیرده می شم.
راستی این همون مرتیکه است که گفت اگه ایران اینجوری لباس می پوشیدی سنگسارت می کردن. بدم میاد ازش.

[Saturday, January 22, 2011]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]