اینجا حسابی خلوت شده. امروز تو آفیس فقط من بودم و آقا دویی. تا دو، سه هفته دیگه ملت برای کریسمس می رن خونه هاشون و اینجاست که به عنوان یه ایرانی با همه فرق داری. MamanBabasick شدم بد جور. یه چیزی تو مایه های هوم سیک اما متمرکزتر و دردناک تر. حتی دلم برای برادرم تنگ شده. اینم یه چیزی تو مایه های دلتنگی جری برای تام است. خوشحالم که فردا مهمون دارم. سرم گرم می شه. حالا بوقلمون را چجوری بپزم!
[Thursday, November 25, 2010]
[
Link] [
]
CopyRight © 2006 Takineh.blogspot