کنسرت باب دیلان دیشب بود. قرار بود ساعت 8 شروع شه. نزدیکای ساعت پنج حاضر بودم به نصف قیمت بلیطمو بفروشم و یا حتی اگه یه فن سینه چاک بی پول گیر بیارم بلیطمو مجانی تقدیم کنم. یه جور حس گناه هم داشتم. اینکه کسایی که همه لیریکز هاشو از حفظند نمی تونند برن. منی که رفتن و نرفتنم برام فرقی نمی کند و به جز 5، 6 آهنگشو دوست ندارم دارم می رم. حالا از شانس من همون آهنگارم نخوند! خوب چیکار کنه. طرف 25 تا آلبوم دارد (یا شایدم بشتر) حالا از هرکدوم یه دونه هم بخواد بخونه باز نوبت به فیوریت های من نمی رسه. یه فیلمی هم ردیف جلومون داشتیم. یه جفت گی جلومون نشسته بودند و اگه اشتباه نکنم دیت اولشون بود. یه جورایی تو مایه های لب تو گوش. (مثلا دم گوشش دارد یه چیزی می گه) یه پسره بغل دستشون نشسته بود که حسابی فریک آوت شده بود و هی نگاهشون می کرد. منم از دیدن قیافه یارو خنده ام می گرفت.بیچاره آخر سر هم جاشو عوض کرد.
روی هم رفته نمی تونم بگم خیلی حال کردم.احساس می کردم که یه تریبیوت بند دارد کارای باب دیلان را اجرا می کند نه خود جناب باب دیلان.
نتیجه گیری: 1) لیاقت رفتن کنسرت باب دیلان را نداشتم. 2) کلا اینروزا رو مود نیستم. شرمنده.

[Monday, October 11, 2010]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]