در حال حاضر حال ندارم دلم براش تنگ شه و حالم از فکر کردن به آینده مبهم ام بهم می خورد. ترجیح می دم به سفری که می خوام این آخر هفته تنهایی برم فکر کنم. هنوز نمی دونم کجا می خوام برم. فقط می دونم می خوام برم. یه جایی همین نزدیکا. بین دو تا چهار سااعت رانندگی بسته به اینکه چقد بخوام دورتر برم. مثل فورت لودر دیل نزدیکای میامی. میامی الکی اسم در کرده اینجا بنظرم خیلی بهتره. حداقل به مذاق من سازگارتره. یه ور خیابون بیچ است و اون ورش کافه و رستوران. می تونی هر وقت دلت خواست سوئیچ کنی. صبح زود راه می افتم. صبحونه رو بین راه می خورم. بعد می رم تو بیچ ولو می شم. نون و کره در ابتدا جهت کوتینگ معده. بعدشم ناهار و آبجو. یه دوش حسابی تو هتل. بعد اون لباس سفیدمو می پوشم و می رم محله اروپاییشون. کلی آرت گالری و مغازه های کوچولو و مستقل دارد. شاید یه گردنبند برای خودم خریدم. تا شب همونجاها راه میرم. بعد هم شراب و شام. یه شب می مونم و بر می گردم. همین. حتی اگه وصف العیش هم باشد فکر کردن بهش حالمو خوب می کنه.
فکر کنم حالا می دونم کجا می خوام برم.

[Tuesday, August 10, 2010]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]