رفتم تو کتاب‌خونه. «جان‌شیفته» رو برداشتم. برگشتم تو تخت. زدم زیر گریه.

«جان‌شیفته» رو برای بار هزارم ورق می‌زنم. جمله‌هایی که زیرشون خط کشیده‌م رو می‌خونم. از کِی اسکارلت درون‌ام شروع کرد تبدیل شدن به آنت؟ کتاب رو ورق می‌زنم. آنت دووم آورد. لااقل تا این‌جای کتاب دووم آورده. منم می‌تونم پس. از پس‌ش برمیام. برمیام؟
(+)

[Tuesday, July 27, 2010]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]