الان دقیقا تو شرایطی هستم که از اول رابطمون ازش می ترسیدم ولی انگار حالا که اتفاق افتاده اندازه ترسش درد ندارد. خیلی آروم و منطقی دارم عمل می کنم. صبح ساعت 4 رسوندمش فرودگاه. فردا در یه شهر دیگه Job interview دارد. چون وقت نداشت کت و شلوارش رو من بردم خشک شویی. کراواتش رو هم با هم انتخاب کردیم. در این چند روز اخیر چندین بار پرزنتیشن اش رو با دقت گوش دادم بطوری که الان عینشو می تونم اجرا کنم. خیلی احساس عجیبی دارم. نمی دونم کدوم حالت برای هردومون بهترینه. بخاطر همین نمی دونم اگه مورد قبول واقع شه خوشحال می شم یا ناراحت. لعنت به این مملکت که همه اسیر شغلشون اند.
دیگه کاملا مطمئنم که معده درد لامصب من فقط و فقط از استرس است.

[Monday, May 24, 2010]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]