از صبح دارم یه دم کار می کنم. مخم دیگه نمی کشه. حالا از بخت بد استاد راهنمام اومده و خیال رفتن نداره.
+
از بس دیروز رفت و روب کردم نک لاک ناخن هام پریده . می تونین حدس بزنین برای کسی که تو فضای لینوکس کار محاسباتی می کنه و دائم در حال تایپه کامند است، دیدن ناخن های نک پریده اش چقدر اعصاب خرد کن است. بخصوص که رنگش قرمز باشه. عق!
+
این استاد راهنمای من هر روز یه هوس تازه می کند. حالا گیر داده یه ریپورت از کنفرانسی که رفتیم باید تحویلش بدیم. حالا یه ذره پول خرجمون کرده تا قرون آخرش اگه از دماغمون در نیاره ول کن نیست. به همچنین باید در مورد یه دونه تاکی که خیلی ایمپرسدمون کرده * تو گروپ میتینگ فردا صحبت کنیم. منم هرچی فکر کردم فقط از یه تاک خیلی خوشم شده بودم. نه اسم یارو یادم بود و نه سکشنی که سخنرانی داشت. فقط یادم بود که آقاهه خیلی متشخص و خوش صدا بود. کارشم تو Nature چاپ شده بود و اسلاید هاشم بسیار زیبا بودن. خلاصه یا یه بدبختی پرسون پرسون یارو رو گیر آوردم. حالا هرچی paper شو می خونم نمی فهمم. واقعا نمی دونم از چیش انقدر خوشم اومده بود. آدمیزاد است دیگه...
*ای پاسداران زبان فارسی! تورو خدا اینجوری نوشتن های من رو اعصابتون نره. چاکریم. :دی

[Monday, April 05, 2010]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]