سوسن خانوم
مساله اینه که از یه جایی باید شروع کنم. خب!
از صبح اتیکت های فونت فارسی رو دارم روی کیبورد آفیسم می چسبونم. وقت تلف کردن که شاخ و دم ندارد. از وقتی که از کنفرانس مهمه که talk داشتم برگشتم یه جورایی خسته ام و دست و دلم به کار کردن نمی ره. در حال حاضر دو پروژه دستمه. یکیشون داره paperمی شه و اون یکی هم تازه داره حد و مرزش معلوم میشه و یواش یواش باید با گروه تجربی کاری که دارن روش کار می کنن وارد مذاکره شیم. حالا باید برای کار اولی یه سری دیتا رو چک کنم و یه عالمه خر کاری کنم تا error bar داشته باشم برای دو تا از گرافام.
+
فعلا زندگی سالم رو با خرید هفت سیب رنگارنگ به نیت هفت روز هفته، شیر Lactose free ، Decaf coffee ، آب پرتقال Low acid و لباس یوگای نو آغاز نمودم.
+
چند روزیه که گیر داده بودم به standchen جناب شوبرت تا اینکه کلیپ سوسن خانوم بچه های آلبرتا رو دیدم. هاها... دیوونه اند اینا. توی آفیس می تونین حدس بزنین که با چه مصیبتی دارم نگاه می کنم و می خندم. بخصوص من که دل و روده میزم در معرض دید عموم مردم است. خلاصه شوبرت رو در دو ثانیه فروختم به سوسن خانوم.