Muhahahaha!
موقعی که داریم خونه ای رو برای اجاره کردن انتخاب می کنیم، دنبال مسوول اونجا که معمولا یه خانوم خوش لباس و سر و زبون داری است راه می افتیم . تمام امکاناتی رو که با آب و تاب ازشون تعریف می کند به چشممون میاد و در تصمیم گیری مون اثر می گذارد. بعد یه موقعی به خودمون میایم و می بینیم که ای دل غافل، در طول این مدت هیچ وقت از سینمای خانوادگی استفاده نکردیم و از اونم بدتر ماه هاست که پامونو نه تو gym گذاشتیم نه تنی به آب زدیم.
مایومو تنم کردم و سه تا کتاب انداختم تو خورجین وسایل شنام و رفتم تا هم روی آب، هم کنار آب ولو شم. جاتون خالی لای هیچ کدوم کتابارو باز نکردم. روی آب ولو شدم (یعنی دراز کشیدم) با سر رو به آب و سر رو به آفتاب. وقتی هم سرم رو به آفتاب بود کلی بلند بلند با خودم حرف زدم و با خودم عهد بستم که نمی گذارم زندگی ام همین جوری بگذرد و دوباره به خودم بیام و ببینم که باز یه دوره زیبای زندگی ام را به F دادم و خودم موندم و حوضم! دلم هیجان می خواد، دلم دیوونه بازی می خواد و دلم می خواد همه مشکلات و متعلقات زندگی ام رو فراموش کنم . دلم می خواد این ماسک همیشه خسته و غمگین رو از رو صورتم بکنم و اجازه بدم تا احساس جوونی و سر زندگی از منفذهای پوستم، از برق چشام بزنه بیرون. لم نمی خواد پیر بشم و ببینم از امکانات و لحظات زندگی ام برای شادی و خوشی ام استفاده نکرده ام. بسه دیگه... بعد از امتحان کوالیفایر می خوام یه جوونور سرزنده شم. می خوام زندگی رو قورت بدم . آره... از همین حالا هم دارم برنامه ریزی می کنم.
آقا من شدیدا پایه این سفر نیویورک ام و از همین الان هیجان خود را اعلام می کنم! بزن بریم!
[Monday, August 03, 2009]
[
Link] [
]
CopyRight © 2006 Takineh.blogspot