Doorknob - communication

شاید برای شما هم پیش آمده باشد، نشسته‌اید به گفت‌وگو با دوستی، یک ساعت، دو ساعت، بلکه هم بیش‌تر، حرف زده‌اید و بحث کرده‌اید، هیچی به هیچی، یعنی ضرر نکرده‌اید، فایده‌ای هم نبُرده‌اید. امّا وقتِ خداحافظی، همین‌طوری که دوست‌تان می‌خواهد برود، مثلن ایستاده جلوی در، دستش روی دستگیره است، قبلِ ختم کلام، حرفی را می‌گوید که با گفتن‌اش دهان شما باز می‌ماند تا کجاااااا! یک‌هو می‌شنوی که می‌گوید: «راستی، من از همسرم جدا شدم!»

آیا بعدتر با خودتان فکر کرده‌اید یعنی چی می‌شود که آدم هم‌چین حرف‌هایی را می‌گذارد برای وقتِ رفتن؟ قدر مسلّم این‌طوری نبوده که دوستِ آدم یک موضوعی، شبیه جدایی از همسرش را، فراموش کرده باشد و یک‌هو دمِ رفتن به خاطر آورده و گفته و …

نه! دوستِ آدم هم‌چین موضوعی را گذاشته برای آن زمانی‌که مطمئن باشد دیگر وقتی نیست برای تعریف و توضیح بیش‌تر. بعد، شما با خودت فکر می‌کنی چه‌طور چیزی نگفت؟ این همه با تو نشسته، حرف زده امّا … کم‌کم یادت می‌آید عکس‌العمل‌های دوست‌ات را در همه‌ی مدّتی که مشغول بودید به گفت‌وگو، با خودت می‌گویی: اوه، پس بگو چرا خوش‌حال نشد از ازدواجِ زهرا یا چرا غم نشست به چهره‌اش وقتی درباره‌ی خاله‌ی پیر تنهایش می‌گفت و … تازه‌تازه، دوزاری‌ات می‌افتد که ای دل غافل! شاید هم نه، دوست آدم هیچ کنش و واکنش مرتبطی را نشان نداده باشد از خودش، خودداری محض!

«ارتباط دستگیره‌ای» (Doorknob - communication) یکی از سرفصل‌های درسی ما بود در دانش‌گاه. یک‌جور علامت است که نشان می‌دهد آدم دچار یک‌جور تضادعاطفی شدید است برای گفتن/ناگفتن حرفی. حالا یا آن حرف درباره‌ی یک موضوع تابویی است یا حرفی که صحبت کردن درباره‌ی آن سخت است و غم‌انگیز. آدم دوست دارد درباره‌ی آن با کسی حرف بزند امّا مقاومت‌هایی هم وجود دارد. هی با خودمان درگیر هستیم که آخر بگوییم یا بی‌خیالی طی کنیم؟ درنهایت، زمانی که اطمینان داریم وقت کافی وجود ندارد برای طرح کامل موضوع، اشاره می‌کنیم بهش تا قدری آسوده‌خاطر شویم.

این‌جور اوقات، اگر شما دوست خوبی باشی، این نشانه را درک می‌کنی، یادت می‌ماند دوباره که این آدمِ رفیق را دیدی، یک‌جوری بگویی و برخورد کنی که یعنی ترس و تنهایی او را فهمیده‌ای. به‌دور از پیش‌داوری، همدم می‌شوی برایش تا دست‌کم با یکی حرف بزند از رنج‌ها و دردهایش. اگر هم می‌بینی هم‌چین توانی را در خود سراغ نداری، لطفن زبان به دهان بگیر و پند و نصیحت‌های طوطی‌وارِ پُرطعنه‌ات را بگذار برای خودت. محض ارضای فضولی هم دوباره این موضوع را طرح نکن. اگر بلد نیستی باری از دوش‌ِ رفیق‌ات برداری، دیگر درد اضافه‌کُن نباش! این‌طوری دوست‌تری.
(+)
+
حریم روح آدمی،گاهی سر جمع حرف هایی است که نمی زند. (+)

[Thursday, May 28, 2009]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]