هربرت نوروزی
ماهی ام رو عید خریدم و اسمشو نوروز گذاشتم. چند وقت پیشا دیدم هم اتاقی ام داره دورو بره ماهی می چرخه و تا منو دید خودش زد به کوچه علی چپ و شبیه این کارتونا سرشو اونوری کرد و شروع به سوت زدن کرد. بعد از زیر زبونش کشیدم که همیشه آرزو داشته که یه ماهی قرمز داشته باشه و اسمشو هربرت بگذاره. وقتی ازش پرسیدم چرا حالا هربرت؟ ابروهاشو داد بالا و لبای کلفتشو و آویزوون کرد و یکی از اون میمیک های آمریکایی تحویلم داد و گفت : نمی دونم. احساس می کنم هربرت خیلی اسم مناسبی برای ماهی است. حالا اسم ماهی ام شده "هربرت نوروزی"
از موقعی که فهمیدم هربرت نوروزی منو دوست داره و حواسش بهم هست، خیلی بیشتر مهرش به دلم نشسته. اونروز که حالم خوب نبود و عین مرغ سرکنده تو خونه راه می رفتم و به قول مهران مدیری زنجموره می کزدم متوجه شدم که ماهی ها هم احساسات سرشون می شه و مثل سگ ها با صاحبشون سمپاتی دارند. هربرت جونی شکموی من که عین مایکل فلپس غذا می خورد یه روز تمام لب به غذاش نزد. بعد که دید حالم خوبه و سرو مرو گنده جلوش راه می رم حالش خوب شد و دوباره دولپی غذاشو نوش جون می کنه.

[Tuesday, May 12, 2009]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]