پروفسور حاج جلیل
وقتی از در میام بیرون با خودم فکر می کنم که چقدر چیز از سخنرانی امروز یاد گرفتم؟ سخنران قبلا در سال 1994 از فرانسه برای ست آپ یه آزمایش در شاتل برای اینکه در خلاء آزمایش بشه به اینجا اومده بوده. خلاصه یعنی کارش خیلی درسته. حالا بر می گردیم به اینکه من چقدر به حرفاش تونستم گوش بدم و بفهمم. از موقعی که شروع به حرف زدن کرد و با دیدن قیلافه اش همش فکر می کردم که این آدم شبیه کیه؟ به سلامتی زیاد تو خماری نموندم و بلافاصله یادم اومد که طرف شبیه حاج جلیل است که سالی یه بار برای خونه مادربزرگم در تبریز برنج می آورد. حاج جلیل و حاج علی دو تا برادر بازاری پیر بودند که موهای سفید داشتند و حاج جلیل دندون های طلایی داشت. هیچ وقت خنده هاشو که تمام دندوناشو به نمایش می گذاشت فراموش نمی کنم. بعد دیگه رشته افکار دست خودم نبود و یاد خونه قدیمی مادربزرگم افتادم. حتی فیززه باجی (احتمالا مخفف فیروزه) که موهای حنایی داشت و برای مادربزرگم کار می کرد. الان هیچ یادم نمیاد که چرا من ازش متنفر بودم. یادمه که لای دستمال کاغذی گل gel گذاشته بودم تا تا وقتی داره از تو حیاط رد می شه از بالای مطب مادربزرگم بریزم رو سرش. این تا حالا به صورت یک آرزو در قلبم مونده و متاسفانه هیچ وقت نتونستم عملی اش کنم.
آهان! داشتم می گفتم که چی یاد گرفتم؟
یادگرفتم که گروه های مختلف روی موضوعی که این آقا داره در موردش حرف می زنه کار می کنن. تئوریست ها و تجربی کارها در گروه های مختلف نتیجه های مختلف گرفتن و فقط یک گروه در اسپانیا به فرماندهی فرناندو نامی (رفیق فابریک استاد راهنمام) نتیجه همخون در تجربی و تئوری گرفتن. و کلا دعوا سره اینه که یه گروه می گن دو تا اسپین up و یک اسپین down و گروه دیگه می گن دو تا اسپین down و یک اسپین down ! حاج جلیل هم روغن داغ مساله رو زیاد می کرد. خلاصه که این جریان خیلی هیجان انگیزه و هنوز معلوم نشده که کدومشون راست می گن.

[Wednesday, April 15, 2009]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]