من اینحا هر از گاهی معاشرت می کنم چون آدمیزاد هستم و دوست دارم به طور کلی در زندگانی بغیر از خودم و پارتنرم و اسلام الدین ( هم آفیسی معروفم!) آدمای دیگه ای رو هم ببینم. منتها نمی چسبه که نمی چسبه. نه اونقدری فان هستن که بگی باهاشون از ته دل می خندم، دیوونه بازی می کنم و خوش می گذره و نه اونقدری حرف زدن و بحث کردن باهاشون لذت بخشه که بگی روحم تغذیه می شه و به معلوماتم اضافه می شه. پیدا کردن کسی که رو اعصاب نباشه و مورد اول و دوم رو هم داشته باشه که محاله. مدتیه که معاشرت هام رو کم کردم. به قول زنیت به دلیل اینکه غذا برای خوردن نیست آدم نباید هر آشغالی رو هم که جلوش می گذارند بخوره مگر اینکه دیگه از گشنگی بمیره.

[Thursday, April 16, 2009]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]