الان حوالی ساعت 10 صبحه. هوا همچین بگی و نگی خنک شده. یعنی با تاپ و شلوار کوتاه نمی شه جولان داد.
دارم برای گل هام اسم انتخاب می کنم. یکی رو از شعر پل الوار، یکی رو از شعر پوشکین، یکی از یه شعر ترکی. آقا کسی متن آلمانی شعر مارگوت بیکل رو داره؟ دلتنگی های... (در مورد این بعدا بیشتر می نویسم. )
موزه سالوادور دالی خدا بود. باورم نمی شد بزرگترین مجموعه آثارش نزدیکی های اینجا باشه.
کلا خوش می گذره و زندگی شیرین است. (اون سریاله بود : "زندگی شیرین می شود" ) در این جور مواقع است که آدم سن و سالش رو لو می ده.
منتظر رییس بزرگ هستم. پاورپوینتم ناقصه. من هنوز نمی دونم تحقیقم چیه. کد می نویسما ولی نمی دونم جریان چیه.
دوتا A گرفتم و یه B+. خوبه یعنی.
گوش سمت راستم درد می کنه.
قهوه چیز خوبیه. فعلا گیردادم به Hazelnut Coffee.

نوشتن با کیبورد آفیس مصیبتی بیش نیست. گفتم تلگرافی یه خبری از خودم بدم.
دارم سعی می کنم با کلاس باشم و علامت تعجب به کار نبرم. "سلام پاپ" . خیلی کار سختیه.

[Tuesday, December 23, 2008]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]