از موقعی که اومدم نه من پای تلفن به زبون آوردم که دلم تنگ شده و نه مامان و بابام. نمی دونم کنترل احساسات از راه دور عادیه یا فقط مدل خانواده ماست. خیلی جالبه حتی تو وبلاگم هم نمی خوام بزبون بیارم. البته یه کمم از نوترینو حساب می برم! به قول دوماد اسمس اینا زیر تریلی 18 چرخ می رم ولی کم نمیارم.

+

گفتم نوترینو یاد talk امروز افتادم که در مورد نوترینو بود. اسپیکر یه پیرمرد فرانسوی بود با اندکی ته لهجه دوست داشتنی. تاک اش یه ربع هم بیشتر طول کشید ولی من حتی یه بار هم ساعتمو نگاه نکردم. یه جورایی تاریخ علمی به موضوع پرداخته بود. بسی لذت بردم. تاک اش رو با نقاشی "Starry Night" ونگوگ شروع کرد و با نقاشی "sunrise" مونه به پایان رسوند اما من دلیلش رو نفهمیدم. بی دلیل نمی تونه باشد مطمئنم. چون هیچ وقت یه ساینتیست کاری رو بی دلیل نمی کنه.

+

امشب جشن هنگامه هندی ها بود. ای خدا چقدر این ملت بر عکس ملت ما شادن. امشب فهمیدم کلی از کلمه های عشقی و رمانتیکشون فارسی است. تازه چند نفرشون فکر کردن که منم هندی ام. هندی از نوع کشمیری. به دوست هندی ام که گفتم، گفت این یه نوع کمپلیمان است. چون دخترای کشمیری قد بلنداند و پوست روشنی دارن و در هند به خوشگلی معروفن! خلاصه اینم از امشبمون.

[Saturday, October 25, 2008]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]