آدمیزاد است دیگه... از خستگی خواش نمی بره و یاد یه چیزایی می افته که خودشم شاخ در میاره که اینا رو از کدوم گوشه مغزش کشیده بیرون. می دونی یاد کی افتادم؟ الکس! همون جاسوسه که اربیتال های نیمه پر و انداخت به جون هم. من نمی دونم مرتیکه هویج چه چیز خاصی داشت که یهو انقد سوکسه پیدا کرد. راستی ادریس چطوره؟ مداد رنگی هاش خوبن؟ می گم به آبی بگو ماساژ اون روزش بهترین ماساژ زندگی ام بوده. همینا. خودت خوبی؟

[Tuesday, October 07, 2008]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]