همین جوری های روز شنبه

خیلی وقت می شه که درست و حسابی اینجا ننوشتم. هر از گاهی لینک از این ور اونور می گذارم چون دلم نمی خواد زیادی در و دیوار اینجا رو تار عنکبوت ببنده. چند وقت پیشا مصاحبه نبوی با رضا قاسمی رو در رادیو زمانه گوش دادم. خیلی جالب بود که نویسنده های درست و حسابی هم ملاحظه آشنایان رو می کنند و به خاطر ملاحظاتشون دچار خود سانسوری می شن. ما که جای خود داریم! راستش منم خیلی وقته که دچار خودسانسوری شدم و راحت نمی تونم در مورد حتی ساده ترین فکرها و تجربیات و نظرات شخصی ام اینجا بنویسم فقط و فقط به خاطر اینکه آدمایی که در زندگی حقیقی و حقوقی ام منو می شناسن و اینجا رو می خونن بیشتر و بیشتر شدن. امروز تصمیم گرفتم خواهش کنم اگه کسی با نوشته هام و با خودم حال نمی کنه، اگه نوشته هام بهش بر می خوره، اگه نوشته هام ناراحتش می کنه لطفا اینجا رو نخونه. من اینجا هر حرفی زدم لطفا کسی به خودش نگیره. لطفا و لطفا از نوشته هام شخصیت ام رو تحلیل نکنین و برام نسخه نپیچین. و لطفا ازم هیچ سوالی نپرسین! همین دیگه.حالا می خوام وبلاگمو بنویسم. ببخشید یه کم زیادی اینروزا رک و تلخ شده ام.

+

این آخر هفته بی حوصله بودم و با دوستام بیرون نرفتم. دلم یه آخر هفته آروم و تو خونه رو ترجیح داد. راستش بعضی وقتا می رم تو لک و خودمم نمی دونم چه مرگمه. در چنین حالتی آدم اگه با بقیه باشه دو حالت داره یا حالش جا میاد و انرژی بقیه روش اثر می گذارد یا عنق می شه و قیافشو با یه من عسل نمی شه خورد و تبدیل می شه به یه آینه دق که دیگران باید تحملش کنن. در حالت دوم همون بهتره که با کسی معاشرت نکرد و عوضش رفت خرید و یه جفت پاپوش نرمالوی صورتی گرفت و ولو شد توی تخت خواب روبروی تلویزیون و وبلاگ نوشت. اینم از همین جوری های روز شنبه ما. :)

[Sunday, October 05, 2008]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]