فکر میکردم چیزهایی که در کتابها میخوانم برای کتابهاست. اما این خیالی بود مربوط به سالها پیش؛ شاید قبل از این چنین افتادن به زندگی، طوری که بیرون رفتن از آن فقط با مرگی ممکن باشد که تا نیست، نیست (هر چند، وقتی زندگی اینقدر جدی میشود، تنها راه زنده ماندن در برابرش، جدی نگرفتناش است). حالا یکی از بحثهای مورد علاقهام این است که باور کنیم تنها فرق ما با، مثلا، گرهگوار سامسا این است که او یکبار سوسک شد و رفت پی کارش و ما هر روز سوسک میشویم، اما پی کارمان نمیرویم. زندگی ما گاهی هیچچیزی کم از کتابها ندارد؛ فقط یکی را میخواهد برای نوشتن.(
+)
[Wednesday, August 06, 2008]
[
Link] [
]
CopyRight © 2006 Takineh.blogspot