بچه ها مواظب باشید! (مدل اون موشه تو برنامه کودک)
من در ایران هیچ وقت به طور مداوم سیگار نمی کشیدم. سیگار کشیدنم محدود می شد به کافه هایی که هر از گاهی با دوستان می رفتیم و گپ می زدیم . ممکن بود تو یه هفته سه بار سیگار بکشم و بعد 6 ماه بکل لب به سیگار نزنم. یعنی عادت به سیگار کشیدن نداشتم که همین جوری دلم سیگار بخواد. از وقتی اومدم می شه گفت به تدریج بیشتر و بیشتر سیگار کشیدم تا اینکه یهویی دیدم ای بابا انگار شوخی شوخی به سیگار عادت کردم و عین همه سیگاریا وسط درس خوندن از کتابخونه میام بیرون و پهلوی بقیه سیگاریا سیگار می کشم! خب الان از دو هفته بیشتر است که جلوی خودمو می گیرم و سیگار نمی خرم. خوشبختانه جایی که سیگار بشه خرید نزدیک خونه یا دانشگاهم نیست. موقع هایی هم که می رم خرید با خودم آی دی نمی برم. (چون از رو آی دی سنتون رو چک می کنن و بعد بهتون سیگار می دن)
از روی تجربه اخیرم (که شاید به نظر خیلی بچه گانه بیاد) به هیچ وجه تو کتم "انتخاب آگاهانه ادامه ی مصرف" نمی ره و شدیدا با جنبه های مختلف
نوشته نقطه الف وحدت می کنم.
من اگه از نوشته های وبلاگی خوشم بیاد می خونم و اگه خوشم نیاد نمی خونم. در این چند سالی که وبلاگ می خونم و می نویسم تا حالا نشده که به مطالبی که بقیه می نویسن گیر بدم. اما این دفعه یه ذره عصبانی ام. ترویج تفکر "انتخاب آگاهانه ادامه ی مصرف" توسط وبلاگ هایی که خواننده زیادی هم دارن به نظرم اصلا کار درستی نیست و اگه کسی خودش گرفتار است لطفا خودشو توجیه و دیگران رو تشویق نکند!
نتیجه گیری اخلاقی: اصلا قصد ندارم سیگاری شم و هیچ وقت هیچگونه ماده مخدری رو امتحان نخواهم کرد و اندازه یه سر سوزن هم کنجگاوی ندارم. نمی دونم شاید چون آدم ترسویی هستم ولی ترسو بودن تو بعضی مواقع همچینم چیزه بدی نیست.