شب امتحان
پدیده وبلاگ نویسی در شب امتحان بین تمام وبلاگیان عالم رواج دارد و از اونجایی که خیلی فاز می ده ما هم تصمیم گرفتیم امشب یه خودی نشون بدیم. راستش تمام روزای عادی تا 8 شب در کتابخونه به سر می برم ولی امروز ساعت 5 بعد از ظهر بعد از صرف یه عدد مافین و کافی وانیلی دیدم که اصلا نمی تونم یه لحظه دووم بیارم. کوله ام رو انداختم پشتم و در حالی که یه آهنگ ترکی زمزمه می کردم و از هوای بهاری لذت می بردم برگشتم خونه. البته خیلی سربسته بگم زمزمه نمی کردم در واقع عربده می کشیدم. از اونجایی که من عقده آواز خوندن با صدای بلند دارم و در این مملکت خیابون به اون معنا وجود ندارد و همش اتوبان است و صدات به گوش احد الناسی نمی رسه دیگه می شه به راحتی عربده کشید. فقط سنجابا باشنیدن صدای من هراسون از این شاخه به اون شاخه می پرن و احتمالا تو دلشون فحش خواهر (خار) مادر حواله ام می کنن.
امروز چاندانا که برای پست داک اومده کف خونی ام کرد. خلاصه یه عالمه پول کف دستم خوابیده و یه عالمه عاشق پا سوخته که زبونم لال بعد از صد و بیست سال بعد که ازدواج کردم سر و کلشون پیدا می شه. همه جورشو شنیده بودم اما این یکی اش رو دیگه نه که تعداد عشاق آدمو بعد از ازدواج تخمین بزنن ! بعد عرض شود که من خیلی روحیه هنری دارم و فرم انگشتام آرتیستیک هست و آدم احساسی ای هستم. بعد یه جورایی خیلی سربسته گفت که خودخواهم. اما خب با لغات خیلی خوب و جمله بندی آبرومندانه.
شام هم آلو اسفنجاج میل نمودیم. جای شما خالی. دیگه عرضی نیست.
قربان شما
فعلا

[Sunday, February 24, 2008]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]