fall in love

یک‌وقت‌هائی آدم بیدار می‌شود و دل‌اش می‌خواهد کس دیگری جای‌اش بلند شده بود... به‌هیچ‌وجه نه به خاطر اینکه خواب‌اش می‌آید؛ فقط به این دلیل که بیداری‌اش نمی‌آید.(+)
+

شرکت پائیز کجاست؟ پائیز هم یاد گرفته کارت‌اش را بدهد دیگران بزنند؟
*
پائیز دقیقا کجا کار می‌کنه؟ اونم یاد گرفته بپیچونه؟(+)

+

در زندگی زخم‌هائی هست که می‌خارد.(+)

در حال حاضر در حال و هوای هیچ کدوم از لینک هایی که از وبلاگ جناب ساسان خان مقدار کمی عاصی گذاشتم نیستم. یعنی صبح خیلی شاد و شنگول از خواب پا شدم و یه صبحونه در حد هتل های پنج ستاره زدم به رگ. مدتیه هیچ زخمی از زخم های زندگی ام سر باز نکرده یا به قول ایشون دچار خارش نشده. از اونم بالاتر با فصل پاییز هم حال نمی کنم. با همه این اوصاف نوشته های ایشون با اینکه تو مودشون نبودم چسبیدند. امان از دست فرندزبینی و کفش آل استار! ;)

این عکسه هم که اسمش Fall in love است تقدیم می شود به تمام پاییز دوستان عزیز. پاییز و لاوش مال خودتون ما گرمای تابستون بی لاو رو ترجیح می دیم!

[Saturday, November 03, 2007]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]