مثل بادامِ تلخ میماند، یک دانهاش کافی است تا خاطرهی شیرین تمامِ قبلیها را مخدوش کند، نمیدانی چه کنی؛ تُفاش کنی یا بهسختی فرو دهیاش. هرچه کنی بعد از آن باید چندین دانهی دیگر بخوری تا تلخیِ همان یکدانه را از یادِ کامت ببرد، پشتِ سرِ هم ولی از ترسِ تلخیِ دوباره با احتیاط و ذرهذره. تلخی که تمام شد، یادت میرود این آموختهی کودکیهایت، احتیاط. باز دلت میخواهد دانهها را بالا بیاندازی و شیرینی یکی را با بعدی بیامیزی. وای به وقتی که آخرین ذخیرهی بادامهایت تلخ باشد.(
+)
[Saturday, November 17, 2007]
[
Link] [
]
CopyRight © 2006 Takineh.blogspot