پرده
اول که کتاب "پرده: جستاری در هفت بخش" (The Curtain: An essay in seven parts) جناب کوندرا رو تو کتاب فروشی دیدم و ورق زدم فکر کردم که همون هنر رمان “The Art of the Novel”یا وصایای تحریف شده“Testaments Betrayed” است. البته یه جورایی با هم دیگه اشتراکاتی دارند ولی این خیلی روون تر و جذاب تر بود. پرده هفت بخش دارد که در واقع دغدغه ها و نظریات شخصی کوندرا در مورد تاریخ و ارزش رمان به عنوان نوعی هنر است.
نمونه های جالبی رو مثال زده و چپ و راست به نویسنده های مختلف و بخش هایی از کتاباشون لینک داده . مثلا میاد در مورد اون صحنه ای که آناکارنینا می خواد خودکشی کنه صحبت می کنه. از لحاظ زیبایی شناختی و تقارن بررسی اش می کنه. بعد به تک گفتار درونی که آناکارنینا قبل از اقدام به خودکشی داشته اشاره می کند و می گه تولستوی با این شیوه کاری را می کند که جویس پنجاه سال بعد، به نحوی نظام مند تر، در اولیس انجام می دهد.
از ترجمه اش خوشم نیومده و دنبال متن انگلیسی اش هستم. بخصوص برای یک پاراگراف خاص کلی تو اینترنت دنبالش گشتم. این ترجمه ای که تو بازار هست چیزی به عنوان مقدمه ندارد و یه جورایی پا برهنه پریده وسط کتاب!
+
از بین مقاله هایی که تو اینترنت در مورش پیدا کردم این دو تا جالب بودند:
Reading With KunderaA sudden density of lifeدر مورد پرده:
“This is not strictly or even loosely speaking literary criticism; nor on the other hand is it merely a meander through the mind of a philosophically inclined novelist. Kundera himself tells us how to read his book: “A novelist talking about the art of the novel is not a professor giving a discourse from his podium. Imagine him rather as a painter welcoming you into his studio, where you are surrounded by his canvases staring at you from where they lean against the walls. He will talk about himself, but even more about other people, about novels of theirs that he loves and that have a secret presence in his own work. According to his criteria of values, he will again trace out for you the whole past of the novel’s history, and in so doing will give you some sense of his own poetics of the novel.” (
+)
+
در یه جایی در کتاب در مورد "زیبایی ناگهانی تراکم حیات" صحبت می کند و یه مثال کاملا کوندرایی می زند. این قسمت رو برای آیدا می نویسم در جهت بحثی که با هم داشتیم.
"حالا می رسیم به بوهمیا در دوران جوانی من: دوستانم در آنجا می گفتند که، در زندگی یک مرد هیچ تجربه ای بهتر از معاشقه با سه زن در طول یک شبانه روز نیست، نه اینکه منظورشان نتیجه مکانیکی حاصل از همخوابگی با چند زن در آن واحد باشد، بلکه به این امر به دیده ماجرایی فردی می نگریستند که از استفاده به موقع از کنار هم قرار گرفتن غیر منتظره شرایط، عوامل غافلگیر کننده و همچنین دلبری های ناگهانی حاصل می شود. این "شبانه روز با سه زن" که بسیار هم نادر است و به رویا می ماند، جاذبه ای خیره کننده داشت که ، امروز می فهمم، تنها به چند کسب تجربه جنسی و ورزش گونه محدود نمی شد، بلکه زیبایی حماسی سلسله ای از برخورد ها و آشنایی ها بود که در آن ها هر زن، در پس زمینه زن قبل از خودش، بیش از پیش منحصر به فرد جلوه می کرد، و سه پیکر به سه نت موسیقیایی بلندی شبیه می شدند که هریک بر سازی متفاوت اجرار و، در نهایت، با هم هم نوا می شدند. زیبایی منحصر به فردی بود، زیبایی ناگهانی تراکم حیات."
+
فکر کنم یکی دو سال پیش با علی سیزیف بحثی در مورد هنر و علم داشتیم که آخر سر هم به نتیجه خاصی نرسیدیم. تو یه جایی از این کتاب در مورد تاریخ رمان صحبت می کند و خیلی زیبا با تاریخ علم مقایسه اش می کند. به علی توصیه می گردد. من که کم آوردم!