من آمده ام دیم دیم... من آمده ام...
" مدت‌هاست که می‌خوام چند خطی بنویسم، اما هر بار اتفاقی افتاده و نوشتن را به عقب انداخته. قرارم با خودم این بود که وقتی کمی سر و سامان گرفتم و یک جا بند شدم، یک مروری بر وقایع سه چهار ماهه گذشته بنویسم که هم بشود خاطره‌نگاری برای خودم و هم عبرت آیندگان. اما نه هنوز سر و سامان گرفتم و نه هنوز عبرت مربوطه را. حالا من باب خالی نبودن عریضه هم که شده، این چند خط پایین باشد به عنوان شمه‌ای از آن خاطرات ننوشته‌."(+)

یه جورایی حال و احوال ما در غیبت صغری ای که داشتیم مثل جناب دوباره بود. اصلا دست و دلمون به نوشتن نمی رفت. بخاطر همین پاراگراف اول از وبلاگ ایشون کپی پیست کردیم و بقیه پست رو هم به سبک ایشون می نویسیم. (البته نه اونقدر طولانی)

+

دو هفته ای سفر بودم. رفتنم خیلی هول هولکی شد چون یهویی فهمیدم که امتحان ام رو باید یه ماه زودتر بدم. خلاصه که بخیر و سلامت گذشت و بدین وسیله از تمام کسانی که در پست قبلی بهشون بد و بیراه گفته بودم معذرت می خوام. ;)

+

دستاوردهای سفر یه عدد نمره لب مرز در حد دانشگاه های مورد نظر، قبض موبایل خانمان برانگیز، دو عدد کفش (از دوستان عزیز خواهش می شود قیمت کفش ها رو لو ندهید!) ، دو عدد لباس شب جیگر، انزجار از سیگار و بوی سیگار و هرکسی که جلوم سیگار بکشه! ، مقداری قهوه و شکلات، نوش جان کردن لگدی به ساق پا در مقابل یه کافه از جانب دیوانه ای که شبیه وودی آلن بود و با حالت عصبی می گفت "نخند!" ، پوستی کمابیش برنزه (برخلاف میل و استفاده از تمامی ضد آفتاب های موجود در بازار!)، یه عدد خودنویس پارکر به رسم هدیه از یه آقای خوش تیپ ایتالیایی و علاقه مند به فیلم های بونوئل در یه سفر دریایی، صرف یه نوع ساندویچ ماهی لذیذ ارزان قیمت به وفور و بقیه هم یه مقداری آب شنگولانه است. بهتره ادامه ندم!

[Wednesday, August 01, 2007]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]