Chanel Chance
بوی عطرهای شانل منو یاده خانم های میانسال الگانتی می اندازه که تو مهمونی ها کت و دامن می پوشند، موهاشون رو خیلی ساده و شیک براشینگ می کنند و اگه به ساعتشون دقت کنید با درصد بالایی رولکس است. حالا تصور کنید یکی از پر شر و شور ترین و تاحدودی بی قیدترین دوستانم بعد از ازدواج عطر شانل چنس می زند. از وقتی عطرش رو عوض کرده شخصیت و حرکات و رفتارش هم عوض شده و همین جوری باعث می شه که دو تا شاخ رو سر من سبز شه و دچار تناقض شم! بیاین و ببینین اون موجودی که همیشه خدا انگار نشادر تو باسنش گذاشتن تبدیل شده به چه خانوم آروم و متینی! من که قبلیه رو ترجیح می دم ولی از دیدن آرامشی که دارد خوشحالم.

+

روز چهارشنبه تو دانشگاه جشن فارغ التحصیلی بود. یه عکسی از یه مادر و دختر تو ذهنم مونده که دلم نمیاد در موردش ننویسم. دختره لباس فارغ التحصیلی تنش بود و با عجله با مادرش به سمت محل برگزاری مراسم می رفتند. بقدری هر دوشون خوشحال بودند و تو چشمای دختره انرژی و امید به آینده موج می زد که خیلی تحت تاثیر قرار پیدا کردم. برعکس همیشه که با بدبینی و پوزخند به ورودی های جدید و فارغ التحصیل ها نگاه می کنم ایندفعه نمی دونم چرا یه چیزی ته دلم می گه باید امیدوار بود و تا اونجایی که می شه سعی کرد و جلو رفت. هووم.... آره باید تا اونجایی که می شه جلو رفت و تسلیم نشد.

+

من ازشون هیچ چی نمی خوام. فقط می خوام وقتی یه خبری که برای من ارزشمنده و نشون می ده که یه ذره به هدفم نزدیک تر شده ام رو بهشون می گم خوشحال شن . لازم نیست زبانا چیزی بگن. فقط دلم نگاهی رو می خوام که دلگرمم کنه و بهم جسارت بده و باعث شه قدمهام رو محکم تر بردارم. از اون نگاه هایی که انگار می زنه رو شونه آدم و می گه برو دارمت...

[Friday, May 04, 2007]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]