دنیای غریبی است نازنین!
عرض شود خدمتتون که امروز فیلم توت فرنگی های وحشی جناب برگمان رو دیدم و می خواستم امشب در مورد اون بنویسم و کلی لینک های جالب رو معرفی کنم. منتها بعلت خبر داغی که یکی دو ساعت پیش شنیدم فعلا تمرکز ندارم و نمی تونم در این مورد چیزی بنویسم. فقط بگم فیلم خدایی بود. کابوس اول فیلم خدا بود و بعبارتی چنان گربه رو دم حجله می کشت که اگه بقیه فیلم هم مزخرف بود باز بخاطر همین یه تیکه فیلم می گفتم فیلم خدای یه.

به جان خودم خواب هایی که من می بینم تو همین مایه هاست حتی خفن تر از این حرفا. از خوابم که بیدار می شم مو به موی خواب رو یادم میاد. هزار تا سناریو و تابلوی نقاشی از تو این خوابا در میاد. من دارم حروم می شم و ایده های ناب ام هم داره از بین می ره. ببینین من چند بار تو این وبلاگ گفتم. بعد نگین نگفتیا!

عرض شود خدمتتون که پرده های اتاقم رو درآورده ام و فردا قراره پرده های توری سفید و ساده جای پرده های کلفت و آبی اتاقم رو بگیرن. امشب اونقدر در حال تلفنی حرف زدن و چت کردن سر همین خبر داغ خندیده ام که خدا می دونه. اگه همسایه روبرویی دید می زده مطمئنم که با خودش می گه دختره فلانی ام دیوونه است. شانس آوردم تاحالا به بیمارستان روزبه زنگ نزده! :))

[Friday, April 20, 2007]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]