Life is a miracle
دیشب فیلم “
Life is a miracle” جناب “امیر کوستوریتسا” خیلی به موقع به دادم رسید و منو از حال و هوای غم اندیشناکی پرت کرد بیرون. فیلم در برهه زمانی جنگ بین صرب ها و بوسنیایی ها اتفاق می افتد. نشون می دهد که با وجود جنگ باز زندگی جریان دارد و چطور عشق می تونه به عنوان یه دارو معجزه آفرین به داد آدما برسد . تمام صحنه های فیلم پر از جنب و جوش و زندگی بود و فقط موسیقی فیلم کافی بود تا این حس غلیظ زندگی رو منتقل کند. زندگی ای که با همه روزمرگی، شادی، غصه، جنگ، تنهایی، عشق، تشویش و خوشبختی هاش، یک معجزه است. انگار همه چیز در این فیلم شخصیت دارد و پر از روح زندگی است. از آدم های معمولی تا خری* که عاشق شده و همیشه روی ریل های راه آهن می ایستد تا خودکشی کند. چگالی صحنه های پرتحرک فیلم خیلی بالاست و توی یکی از مطالبی که در مورد فیلم خوندم به تعبیر جالبی در این مورد برخورد کردم.
“Technically and logistically, the management of each chaotically energetic scene is unquestionably a marvel. But the unrelenting, browbeating energy never allows room for the story to breathe. It's like turning up late to a party to find everyone is just too drunk to offer you a glass”(
+)
اگه این فیلمو تا حالا ندیدین پیشنهاد می کنم جتما سراغش برین که ارزش دیدن رو دارد.
بعد از دیدن این فیلم اطلاعات زیادی در مورد کشور یوگوسلاوی قبل و بعد از جنگ جهانی دوم و قوم های مختلفش از ابوی جان کسب کردم و قرار شد کتاب شرح حال تیتو رییس جمهور کمونیست یوگوسلاوی رو هم بخونم. خلاصه این فیلمه معلومات عمومی ام رو هم تا حدود زیادی بالا برد.
*اینجوری که من دستگیرم شد مثل اینکه کوستوریتسا در فیلم هاش از حیوانات به عنوان سمبل و نماد مفاهیم مختلف استفاده می کند بخصوص در این فیلم.