فردا تو یه همایش باید مقاله ام را ارائه بدم. طبق معمول پاورپوینت ام مونده برای شب آخر. بعد از فرمت کامپیوترم فرصت نکرده بودم که برنامه های لازم رو روش بریزم بخاطر همین از سر شب یه عالمه وقت فقط صرف ریختن برنامه ها شده. پایان نامه ام رو که ورق می زدم یاد سال پیش همین موقع ها افتادم که هنوز دفاع نکرده بودم و بی خودی کلی استرس داشتم و از بس اینجا می نوشتم همه رو کچل کرده بودم. بعد دلم برای تمام دفاعی ها سوخت و کلی آرزو کردم که هرکی دفاع داره نمره اش خوب بشه. اصلا نترسین، دفاع اونقده خوبه. هووم... یادش بخیر.
+
هاها...یه دونه جزوه رایتینگ خدا گیر آوردم که یه سری جمله هلو حفظ کردنی پر از لغت های قلمبه سلمبه داره که می شه یه جورایی برای تمام تکست ها بکار برد. یه چیزی تو مایه های "قلم رو در دست می گیرم و انشایم را با نام خدا آغاز می کنم" یا "در حالی که از پنجره به برف ها نگاه می کنم قلم را بر روی کاغذ می لغزانم" منتها از اون لحاظ!
+
نه! آخه می گم خودتون خواهر مادر ندارین که اول ترم پا می شین میاین سر کلاس و آدمو مجبور می کنین کلاسو تشکیل بده!
پووف ... اینا دیگه کین!
+
تمام صفت های آکله، پاچه ورمالیده، دست و رو شسته، گیس بریده، بی حیا، لکاته، چشم سفید، ... را می شه به اون منشی یه تو آژانس هواپیمایی نسبت داد که امروز دیدم. از اون موجوداتی بود که جوری آرایش می کنن که آدم احساس می کنه چرک و چرب و کثیف اند!