سلطه جویی
ببین اگه فکر می کنی سلطه جویی فقط اینه که یکی با زور تو رو وادار کنه که کاری رو که اون دلش می خواد انجام بدی، سخت در اشتباهی. مظلوم نمایی و ایجاد احساس عذاب وجدان و دلسوزی در طرف مقابل یه نوع سلطه جویی است که اگه از من بپرسی می گم خیلی خطرناک تره. تازه ادب زیاد هم می تونه سلطه جویی باشه. نمی دونم تا حالا با راننده تاکسی ای که خیلی مودب است و کرایه تاکسی رو چند برابر می گیره برخورد داشتی؟ من که روم نمی شه به طرف بگم آقا چه خبره؟ اصولا روم نمی شه باهاش وارد بحث شم و سر پول بخوام چونه بزنم! می دونی، تمام اینایی که گفتم دست و بال آدمو می بنده و نمی ذاره راحت عمل کنی و تو رو سوق می ده به طرفی که نمی خوای و مجبور می شی کاری رو بکنی که نمی خوای.

+

اونروز که ناهار با بچه ها رفته بودیم بیرون، یه آقایی چند میز اونطرفتر از ما نشسته بود. فربد تا دیدش گفت من از این مرده بدم میاد. خیلی تعجب کردم و ازش پرسیدم چرا؟ گفت من اصولا از آدمایی که ظاهر مظلوم و نایسی دارند بدم میاد!

+

با یه ذره پدر سوختگی موافقم! فکر کنم یه ذره اش لازمه. تکرار می کنم "یه ذره". راستش از ترسمه که تاکید می کنم. چون آرزوهای این مدلی یهو می بینی سریعا برآورده می شن و یه موقع دست روزگار یه پدر سوخته ای می ذاره تو کاسم که تا هفت پشتم می گم غلط کردم این پستو نوشتم!

[Sunday, January 07, 2007]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]