فرشته رقیق القلب صورتی
کتاب رو گذاشته ام جلوم و سعی می کنم که سوال طرح کنم. تا حالا فکر می کردم که امتحان دادن جزو مزخرفترین و سختترین کارهای دنیاست ولی امشب فهمیدم که امتحان گرفتن هم به همون سختی امتحان دادن است. دلم می خواد به همشون از دم نمره بالا بدم و شر قضیه را بکنم. جدی می گم، اصلا دلم نمیاد به کسی نمره پایین بدم . انگار می خوام به تلافی تمام امتحان های خفنی که تا حالا داده ام یا نمره های ضایعی که گرفته ام به اینا که حالا گذرشون به من افتاده نمره خوب بدم.حتی به اون پسر پرروئه که کم مونده بود با اردنگی از کلاس بندازمش بیرون!
هووم...حالا که آخر ترم شده سگ آقای پتی ول درونم جاشو داده به یک فرشته رقیق القلب صورتی.
+
آقا ما نمی دونستیم شعر خانوم
فروغ انقدر کامنت برانگیزه! یادم باشه از این به بعد هر وقت کامنت خونم اومد پایین یه تیکه از شعر های ایشون رو اینجا بذارم! خوشم میاد همه ام موضوع را جدی گرفتن. :))
+
ديدی وقتايی که قراره بری يه مهمونی مهم، عروسی، يا اصن يه قرار خيلی از قبل تعيين شده که مدتهاست منتظرشی، بعد ناخونات اندازهای که میخواستی بلند شدهن، میشينی سه ساعت سر فرصت لاک مخصوصتو میزنی و تا سه ساعت بعدترش هم دست به هيچ چی نمیزنی و هی فوت میکنی و هی سشوار میگيری روشون و آخرشم يه فيکساتور میزنی روش و يه سه ساعت ديگه، که چی؟ که دستهات رل مهمی در زندگانی بازی میکنن اصولن و خيلی مهمه چه شکلی باشن و الخ! بعد درست نيم ساعت به مهمونيه يا عروسيه يا قراره، موقعی که داری جوراب شلواری يا شلوارتو تنت میکنی، دقيقا ناخون گنده وسطيه گير میکنه تو يه وضعيت شديدن تحت فشار و فِرت، از ته میشکنه! بعد خوب هر انگشت ديگهای بود، میشد يه کاريش کرد، اما انگشت وسطيه رو نه! اينه که گند میزنه به دستات، انگار وسط يه مشت ناخن بلند و اتو کشيده، يه هو يکی با کلهی کچل وايستاده داره عين عقب افتادهها بهت لبخند میزنه. هيچی ديگه، مجبوری بشينی همه ناخوناتو تا جايی که وسطيه زياد به چشم نياد کوتاه کنی، لاکتم پاک کنی جاش يه لاک بیرنگ بزنی که وسطيه نزنه تو ذوق، کلی هم دير برسی سر قرار، اعتماد به نفس دستهاتم بره زير سوال، و... (
+)
دقیقا دو تا با کله کچل وایسادن و دارن عین عقب مونده ها نگام می کنن! ضمنا ابروهام از حالت گوچا (دوست بنر) در اومده منتها یک کمی لنگه به لنگه تشریف دارن! خوب چی کار کنم فردا عروسیه دوستمه.