سوفیا لورن

دو تا حکایت می خوام براتون تعریف کنم و بعد ازشون نتیجه گیری کنم!

حکایت اول:

پسر خانواده* از کنکور قبول شده و خانواده تصمیم گرفته که براش یک ماشین بخره. بحث سر نوع ماشین است.

زن(مادر خانواده) سعی می کنه از تمام میمیک های دوست داشتنی چهره اش که می تونه دل شوهرش را نرم کنه استفاده کند. به صداش حالت بچه گانه ای می ده و در حالی که خودش را لوس می کند می گه:

"آخه پسر من خوش سلیقه است، از زانتیا خوشش میاد."

پدر خانواده (عموی بنده) آدم عصبی ولی در عین حال بسیار شوخ طبع و حاضر جوابه. چشم غره ای به زنش می ره بعد نگاهی به اطرافیان می اندازد و با پوزخند می گه:

"منم وقتی جوون بودم، از سوفیا لورن خوشم میومد! سوفیا لورن زنم شد؟! "

حکایت دوم:

پدر و مادر من عاشق مسافرتند. پدرم وقتی جوون بوده سر فرصت تمام دنیا را گشته و به نوعی مارکوپولو ثانی است. در این چند سال اخیر هم سعی می کنند به جاهایی برن که تا حالا نرفته اند. مادام موسیو همیشه دونفره سفر می کنند. رسما حتی تعارف هم نمی کنند که منم باهاشون برم! دلیلش هم واضحه. هم در هزینه صرفه جویی می شه، هم به احتمال زیاد دو نفره بیشتر خوش می گذره!
هر وقت جایی می روند همه دوستان و آشنایان با تعجب ازم می پرسند : تو چرا نرفتی؟ حیفه! بعدا افسوس می خوری!
این سوالشون همیشه منو عصبی می کرد. تا اینکه دو، سه سال پیش پدر و مادرم رفتند مسکو و سن پترزبورگ**. منم خیلی کونم سوخت چون خیلی دوست داشتم باهاشون برم. هر کی ازم می پرسید تو چرا نرفتی؟ با قاطعیت می گفتم : "عقلم نرسید!! "

نتیجه گیری:

اولا : به خدا سلیقه من خیلی خوبه. منم از MIT و استنفورد و آکسفورد خیلی خوشم میاد. البته همونجوری که عموی بنده از سوفیا لورن خوشش میومده!!
دوما: خوب شد گفتین تا حالا به عقلم نمی رسید از این دانشگاه ها پذیرش بگیرم!!!

Acknowledgments :

با تشکر از آیدای عزیز و دوستشون که سعی کردند منو در زمینه انتخاب دانشگاه و گرفتن پذیرش راهنمایی کنند و باعث شدند تا پست امشبمون هم جور بشه.D:(;

**پ.ن. این بغلیه که عکسش بالاست سوغاتی من از همین سفر کذایی است. عاشقشم.منتظر فرصتی بودم تا عشقم را رسما نسبت بهش اعلام کنم. برای اینکه عکسش را بگیرم تو خونه دنبال زمینه زرشکی و قرمز می گشتم. پنجره اتاق باز بود. با وزش باد، پرده به هوا رفت و خورد به گیتارم که لم داده به کتابخونه جلوب پنجره و صداشو در آورد. انگار گفت مگه کوری؟ منو ببین چقدر خوشگل و خوشرنگم. بخاطر همین از گیتارم به عنوان زمینه عکسم استفاده کردم. ضمنا عکس رو با استفاده از تنبون قرمزی گرفتم.

[Friday, August 25, 2006]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]