پرده ی جنو را بنچی در آینه

در تمامی فیلم های تارکوفسکی یاد و نشانی از لئوناردو داوینچی یافتنی است. در آینه چند پرده ی لئوناردو در روشن کردن "موقعیت نمایشی" به کار رفته اند. مهم ترین مثال نمایان شدن پرده ی "جنو را بنچی" (Portrait of Ginevra Benci) است. وقتی که پدر برای مرخصی ای کوتاه از جبهه به خانه، و نزد فرزندانش بازگشته، و مادر در میان خستگی کار و شگفتی این دیدار به او می نگرد، و بچه ها خود را در آغوش پدر پنهان می کنند، موسیقی باخ با این پرده لئوناردو هم راه می شود.

اثری که به گمان تارکوفسکی هم زیبایی است و هم زشتی، تر کیبی ناممکن از شادی است و اندوه، یافتن و گم کردن. آثار لئوناردو دو منش هم زمان دارند. از یک سو بیان گر توانایی در نگاه به چیزهای خارجی اند، نظاره ای که گویی با چشمی برتر از چشم انسان از جایگاهی فراتر از زمین ممکن شده است، و از سوی دیگر نگاهی از سوی چیزها به جهان و ما هستند. آثار لئوناردو دو تاثیر باز هم زمان و متفاوت و حتی متضاد بر ما می گذارند. ممکن نیست که بتوانیم در مورد تاثیر نهایی یکی از آثار لئوناردو سخن بگوییم. در مورد همان پرده ی "جنو را بنچی" هرگز نمی توانیم بگوییم که با ما چه می کند.



سرانجام این زن را دوست داریم یا نه؟ آیا زیبا و جذاب است یا چهره ی دشمنانه دارد؟ چگونه به ما می نگرد؟ هم خواستنی است و هم دوست نداشتنی. زیبایی وصف نا پذیری دارد، و در عین حال زشت است. تارکوفسکی از ترکیب قداست و منش شیطانی او یاد کرده است. در یک کلام بیان ممنوعیت اخلاقی عشق جسمانی به موجودی بسیار نزدیک است: " او چیزی از شکل افتاده اما به هر رو زیبا دارد. در آینه من به این تصویر نیازمند بودم، به یاری آن عنصری فراتر از زمان را وارد فیلم کردم. جند چهره داشتن او شخصیت تره خووا ( بازیگر مادر/ناتالیا) و مادر را نمایان می کرده"

تره خووا زیباست. بارها در فیلم زیبایی او (ترکیبی از اندوه و اقتدار، تهی دستی و عزت نفس) مورد تاکید است. اما باز چیزی ترس آور در چهره ی او کشف می شود. دو مثال عالی یکی آن جاست که در کابوسی موهای سرش را می شوید، و دیگری در سکانس کشتن خروس. در چهره ی امروزی اش (در نقش ناتالیا در زندگی امروزی) گاه نگاهی عاری از عشق دارد، و حتی خودخواه و بدجنس به نظر می آید. او راز آمیزترین و در عین حال دوست داشتنی ترین چهره در تمامی آثار تارکوفسکی است.

"امید باز یافته، بابک احمدی، نشر مرکز "

عکس اول: پرده ی جنو را بنچی، این پرتره از زنی به نام جنو را بنچی است که به تازگی از بستر بیماری برخاسته و عاشقش او را ترک کرده است.
عکس دوم: تره خووا، هنرپیشه روس. در فیلم آینه دو نقش را بازی می کند. یکی نقش جوانی های مادر در گذشته و دیگری ناتالیا در زندگی امروزی

+

این دوتا لینک خیلی جالب اند.

paintings quoted in tarkovsky's films
Tarkovsky, mirror

+

وقتی خواستم متن بالا را پابلیش کنم به این فکر کردم که چقدر می تونه این پست برای خواننده های وبلاگ جالب باشه؟
یکبار ناشناسی برام کامنت گذاشته بود که چرا حرف های بقیه را تکرار می کنم که هیچ جذابیتی ندارد و .... لحنش خیلی حرص آور بود. از اون لحن هایی که اگه می خواستم در جا جواب بدم می گفتم : کسی برات کارت دعوت نفرستاده تا اینجا را بخونی! با تمام این اوصاف به این کامنتش خیلی فکر کردم. دیدم یکی از اهدافی که در نوشتن این وبلاگ داشتم این بود که از کتابایی که می خونم یا فیلم هایی که می بینم یا در کل از مطالب دیگران که خوشم میاد در این وبلاگ بنویسم. دلیل اولش برای فرار از فراموشی است. چون در حالت عادی تنبلی می کنم، منظم نیستم و وقت برای نوشتن آنها نمی گذارم و بعد از یک مدت نکته ای را که برام خیلی جالب بوده بکل فراموش می کنم ولی وقتی می خوام مطلبی را در وبلاگم بگذارم مجبورم مطلب را شسته رفته تر و منظم تر بنویسم و هر وقت در آینده به آرشیوم سر زدم بتونم آن را پیدا کنم. دلیل دیگرش بر می گردد به یکی از عادت های بد(یا خوب؟) من. وقتی از چیزی خوشم میاد حالا این می تونه کتاب، فیلم، رستوران، سلمونی، تعمیر کار،... باشه، به بقیه هم معرفی می کنم یا بعبارتی جار می زنم و تعریف می کنم.
حالا اگه یک نفر پیدا بشه تا وسوسه بشه این فیلم را ببینه بشرط اینکه از دیدنش لذت ببرد، نه اینکه فحش بده به جد و آبام :)) یا اگر قبلا این فیلم را دیده و به این نکته اش توجه نکرده برای من کافی است! :)

[Friday, July 07, 2006]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]