کوسه ی مرده
در طول این یک سال فکر کنم یادآوری هیچ خاطره ای به اندازه خواندن فیلم نامه "آنی هال" پریشانم نکرده بود. یک چیزی سر دلم سنگینی می کند... خشمگینم دوباره...ناآرومم... انگار به کوچکترین بحث ها و خصوصی ترین جنبه های روابطشون آگاه بودم. چقدر هردوشون را می شناختم... چقدر رابطشون را می شناختم...

"یک رابطه، بنظرم، مثل یک کوسه اس، می دونی؟ یا باید مدام پیش بره، یا می میره...فکر می کنم اون چه روی دست ما مونده یک کوسه ی مرده اس..."

یکی به من بگه چه جوری می شه از شر اون کوسه مرده خلاص شد؟ برای همیشه... بوی تعفنش داره خفم می کنه...

از ص140 تا 143 اش* منو دیوونه کرد! لعنتی...امشب حوصله ندارم اصلا...راستش دل و دماغشو ندارم... وگرنه اون یک تیکه را اینجا حتما می نوشتم.

می گم امشب موسیقی فیلم پدرخوانده بدجوری فاز می ده... یکی تمام تابستون گذشته تو دانشگاه ساعت ها اونو با سوت می زد. صداش از طبقه آخر میومد. کاش می شناختمش و بهش می گفتم اجراش فوق العاده بود.

دوست ندارم نوشته های اینجوری تو وبلاگم بذارم. :(

*فیلم نامه آنی هال، نشر نی

[Monday, July 03, 2006]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]