به اندازه کافی براش باهوش نیستم.ولش کن!
الوی : ببینم، این عکس ها رو خودت گرفتی؟
آنی : [دستهایش را به کمر زده و با سر تایید می کند] آره، یک جور کار تفننی دیگه، می دونی. [آنی و بعد الوی در حالی که حرف می زنند، افکارشان به شکل زیر نویس بر تصویر نقش می بندد.(بصورت ایتالیک)]
تفننی، من رو ببین، چه مزخرفاتی می گم!الوی: اون ها...اون ها ... فوق العاده ان. می دونی... یک چیزی... یک کیفیت خوبی دارن.
تو واقعا دختر خوشگلی هستی.آنی: خوب، من ...من... می خوام بزودی یک دوره جدی عکاسی را بگذرونم.
این لابد فکر می کنه آدم بی خودی ام.الوی: عکاسی کار جذابیه، چون، می دونی، یک قالب هنری تازه اس،و... و مجموعه ای یه از معیارهای زیبایی شناسی که تا به حال بدست نیومده.
نمی دونم بی لباس، چه شکلیه؟آنی: معیار زیبایی شناسی؟ منظورت اینه که مثلا فلان عکس خوبه یا نه؟
به اندازه کافی براش باهوش نیستم.ولش کن.الوی: این رسانه خودش در قالب یک قالب هنریه. این...
اصلا نمی فهمم چی دارم می گم، حالا فکر می کنه خیلی سطحی ام.آنی: خب،خب. بنظر...من...یعنی، یک کار کاملا غریزیه، می دونی یعنی، فقط سعی می کنم حسش کنم. می دونی؟ می خوام بیشتر به جای این که بهش فکر کنم، حسش کنم.
خدا کنه این یکی مثل بقیه عوضی نباشه.الوی: با این همه، باز ما... آدم برای اینکه بتونه این کار رو از دیدگاه اجتماعی مطرح کنه، از تظر زیبایی شناسی به یک مجموعه عناصر هدایت کننده احتیاج دارد، یعنی... این نظر منه.
یا خدا، عین رادیو FM حرف می زنم. بابا آروم باش.هر دو یک لحظه ساکت می شوند و نوشیدنی شان را مزه مزه می کنند. صدای رفت و آمد و شلوغی خیابان از دور به گوش می رسد. آنی می خندد و دوباره سر حرف را باز می کند.
"آنی هال
مارشال بریکمن، وودی آلن
کارگردان: وودی آلن"