فن آرامش
"در یوگا توصیه می شود که بعد از انجام حرکات یوگا یا کلا هر ورزش دیگری باید مدت زمانی را برای ریلکس کردن (فن آرامش) جدا کنیم به این صورت که باید تمام عضلات را شل و وانهاده کنیم و آگاهانه آرامش را به تمام اعضای بدنمون راهنمایی کنیم." اینو اولین بار در یک مجله که روی میز اتاق انتظار دندانپزشکی بود خوانده بودم. بعدها که یوگا می کردم هروقت نوبت به فن آرامش می رسید یاد ناخن های مصنوعی منشی دندانپزشک می افتم!
بعد از پیاده روی یک بطری آب معدنی می خرم. روی آخرین صندلی که نزدیک چمن هاست لم می دم، پاهام را دراز می کنم و دستامو پشت سرم قفل می کنم به چمن های روبروم خیره می شم . به گنجشک های کوچکی که روی چمن ها راه می رن و فواره ای که با ناز و عشوه آب را به اطراف می پاشه نگاه می کنم. چمن ها یک جور خاصیت دریای آروم را دارند با این تفاوت که رنگشون سبز است. وقتی به دریا نگاه می کنیم انگار بی نهایت را در اختیار داریم. بی نهایت یک جور کلمه دهن پر کنی یه. بخصوص برای آدم هایی مثل من. راستش اگر ازم بپرسین چه جور آدمایی؟ جوابی ندارم! فقط می دونم با گفتن بی نهایت و فکر کردن به اون انگار یک بار بزرگ از دوششون برداشته می شود و با فکر کردن به جنبه انتزاعی اش احساس راحتی می کنند. خودمونیم کلا زندگی و تفکر انتزاعی راحت تره! بعد از ده دقیقه ضربان قلبم به حالت عادی بر می گردد. زیر پوست ام یک جریان گرم حرکت می کند یک حسی مثل اوایل مستی. بازم سر و کله میشولک پیدا می شه. با خودم فکر می کنم تو این دنیا عدالت وجود ندارد. حتی اختلاف طبقاتی بین گربه ها هم وجود دارد. میشولک در اینجا در ناز ونعمت است در حالی که خیلی از گربه های دیگه تو جوب دنبال غذاشون می گردن. بازم بحث تکراری و بی نتیجه. یاد یکی از دوستام افتادم که می گه اکثر کسایی که از این بحث ها می کنن، دهنشون از جای گرم باز میشه! باد خنک از روی چمن ها به سمتم میاد و نوازشم می کند، نوازشی از نوع
Carmen Fantasy . آقاهه در میز بغلی هندونه می خورد. بوی هندونه و بوی چمن قاطی می شن. یک کم صندلی ام را جلوتر می برم. آفتاب رو صورتم می افتد.خوابم گرفته.