کلاغ پر! ایتالیا پر!
مدتی بود که وقتی ازم می پرسیدن چرا ازدواج نمی کنی؟ یا این درسایی که خوندی چه کاربردی داره؟ آخرش چه کاره می تونی بشی؟ خیلی عصبی می شدم. ولی حالا دیگه به این سوالا عادت کرده ام. قبول کرده ام مردم دوست دارن این سوالا رو بپرسن و هیچ وقت هم تمومی ندارد. شوهر کنی می پرسن: کی بچه دار بشی؟ بچه ات کدوم مدرسه می ره؟ برای بچه ات کدوم معلم کنکور را گرفتی؟ برای بچه ات زن نمی گیری؟
می دونین وقتی توضیح می دم و بازم نمی فهمن خیلی ناراحت تر می شم. نهایت با نگاهشون بهم می گن: خدا عقلت بده! تو که اصلا تو باغ نیستی! بعضی هاشون هم که خیلی شجاع اند درقالب نصیحت بهم می گن: پشیمون می شیا. از ما گفتن.
+
قبل از اینکه تلفن را بگیری دستت و بهم زنگ بزنی کاش یک نگاهی هم به تقویم می انداختی تا ببینی چقدر از اون موقع ها گذشته.حداقل مواظب لحن صحبت کردنت بودی تا انقدر حالم بهم نخوره و خودتو کوچک نکنی! احساسات آدمیزاد مثل صندوق نیست که هر موقع دلت خواست ازش برداری و هر وقت دیگه ای که عشقت کشید برش گردونی. خونه خالم نیست که هر موقع هوس کردی سرتو بندازی پایین و بیای تو! فیلم سینمایی ام نیست که دستت را روی دکمه pause بگذاری بری دستشویی پی پی کنی بعد برگردی فیلم از همون جایی که رهاش کرده بودی ادامه پیدا کنه! نمی دونم رو پیشونیم نوشته من خرم؟ اگه اینطوریه باشه هرچی تو می گی درسته!چقدر خوبه اینجارو نمی خونه، آخیش راحت شدم! :))
+
امروز داشتم فکر می کردم که دوستام چند دسته شده اند. دوست های رده اولم که همه از اینجا رفتن. مرتبه دو و سه هم همین طور. یک عده شوهر کردن یا زن گرفتن. یک عده کار خیلی خوبی دارند. یک عده هم از خانواده هاشون جدا شده و مستقل شده اند. من تو کدوم گروهم؟
+
پووف!امروز عین جمعه هاست. خسته شدم پای این کامپیوتر لعنتی! اصلا دلم می خواد روزی پنج لیوان کافی غلیظ با یدونه شکلات پدر مادر دار بخورم. دلم می خواد فلفل را تو غذام خالی کنم. بدرک که معده ام درد می گیره. بدرک که نمی فهمن. بدرک که من خاک بر سر اون work shop ایتالیا رو بخاطر تنبلی ام از دست دادم.
پاشم سگ دختر عموم را ببرم چرا. یکی به من بگه، آخه آدم اسم سگشو می ذاره اردشیر؟!