از تارکوفسکی تا دون ژوان
عصری با خودم گفتم تا به کی می خواهی با این حالت غم- اندیشناکی پتو را بکشی رو سرت و هر از گاهی به اون استاد راهنما بدجنسه فحش بدی. از جات پاشو بزن بیرون وگرنه زخم بستر می گیری! شال و کلاه کردم و به آدرس یک فیلمی که یکی از دوستام بهم داده بود رفتم. نمی دونم از بخت نگون من یا پاقدم نحس ام، اماکن ریخته بود مغازه بغلی اش و اونم از ترسش در مغازشو بسته و فلنگو بسته بود. گفتم به درک. یک کیت کت گرفتم و به کافه ای که روبروش بود رفتم. یک هات چاکلت سفارش دادم بعد فهمیدم بخاطر اماکن خانم ها نمی تونن سیگار بکشن. خلاصه ما هم یک گوشه نشستیم به این امید که شاید بعد از اماکن فیلمیه باز کنه یا بتونم بعد از مدت ها یک سیگار دود کنم. در میز روبرویی سه نفر نشسته بودند که بعدا فهمیدم که دو تاشون دوست دختر و پسر هستند. آقایی که باصدای بلند حرافی می کرد و نفهمیدم چه نسبتی باهاشون دارد شدیدا توجهم را جلب کرد. یک تی شرت مشکی تنگ زیر پیرهنش پوشیده بود.یقه بازی داشت که باعث می شد گردنبند چندش آورش روی سینه اپیلاسیون شده اش تو ذوق بزند. دماغش عمل کرده بود.سینه اش را هم جلوداده بود و با صدای بلند حرف میزد. اهل فضولی نیستم و می خواستم حواسمو به سمت آکواریوم کافه متمایل کنم ولی چند تا ماهی لجن خوار بیشتر نداشت که اونام زیر سنگا قایم شده بودن.از برکت صدای بلندش شنیدن خطابه هاش اجتناب ناپذیر بود. خیلی احساس دون ژوان ای بهش دست داده بود و فکر می کرد خیلی پخته و بامزه است. دختره که ظریف و خوشگل بود تمام مدت به شیرینکاری هاش نخودی می خندید و دوست پسره هم مثل هویج کنارش نشسته بود و من نشنیدم که در این مدت کلمه ای از دهنش بیرون دربیاد. اول بحث شیرین مهریه بود و این آقا نظریاتش را برضد لزوم مهریه در حد آی کیوش ارائه میداد . تا اینجا زیاد رو اعصابم نرفته بود ولی بعد که شروع کرد از تجربیات خودش در مورد دخترای مختلف صحبت کردن، می خواستم کله اش را بکنم. وقتی پسری از دوست دخترای سابقش تعریف می کند و بخیال خودش می خواهد مظلوم نمایی کنه و با مسخره جلوه دادن صورت دختره باعث خنده اطرافیان بشه حالم بهم می خورد. اصرار داشت که ثابت کند که دخترا همشون پول دوست هستند.در تمام مدت از پول هایی که برای دخترا خرج کرده و کادوهایی که خریده بود صحبت می کرد.در این خلال از نام بردن مارک و قیمتشون هم دریغ نمی کرد! مثال هایی که تعریف می کرد و تصویری که از دخترایی که باهاش بودن می داد ناراحتم می کرد. دلم می خواست از جام پاشم و بهش بگم مرتیکه با این خصوصیاتی که داری مطمئن باش کسی بغیر از دخترای پول دوست سراغت نمیان. تازه اونام از سرت زیادن!

[Thursday, January 26, 2006]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]