سادگی یا پیچیدگی
خواندن این دو تا جمله در کنار هم بنظرم جالب اومد.

اگر مغز انسان چنان ساده می بود که ما از آن سر در می آوردیم، هنوز چنان احمق بودیم که هیچ از آن سردر نمی آوردیم.
"دنیای سوفی"

در علم روابط اساسی باید ساده باشند.اعتقاد من بر این بود که طبیعت طوری ساخته شده که قابل فهم است، یا بهتر بگویم، اندیشه ما طوری ساخته شده که طبیعت را می تواند فهم کند. همان نیروهای سازماندهنده ای که طبیعت را با همه شکل هایش صورت داده اند، ساخت ذهن مارا هم بوجود آورده اند.
"هایزنبرگ"


سنم که کمتر بود* دفترهای یادداشت کوچکی داشتم که در آنها جمله ها یا مفاهیمی که در خلال خواندن کتابی یا بحثی بنظرم جالب می آمدند، یادداشت می کردم. حالا که ورقشون می زنم تازه می فهمم که چه کار جالبی بوده و چقدر حیفه که الان دیگه این کارو نمی کنم. اینارو از دفتر سال 76 ام گیر آوردم.

*نزدیک تولدم شده و دوباره احساس بزرگ شدن داره خفم می کند. :(

+

اوایل کارم که معلوماتم زیاد نبود و اسم پروژه ام را یکنفس، بدون تپق زدن نمی تونستم بخونم چند صفحه ای از یک کتاب را عینا ترجمه کرده بودم. نمی دونم چی به عقلم رسیده بوده چون من هیچ وقت این کارو نمی کنم. اغلب سعی میکنم بخوانم و نت بردارم. سعی کردم ترجمه هام را بخوانم. عین جمله های وصیت نامه خمینی شده بودند. نه سرشون معلوم بود نه تهشون. بعد از خواندن چندین خط خبری از فعل نبود. خلاصه به هر دلیلی که اینکارو کردم کلی امروز باعث خنده ام شدند.

+

می گه دلم تنگ شده. می گم خوب بهش زنگ بزن. می گه: نه شیر شتر نه دیدار عرب!

[Tuesday, December 13, 2005]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]