اسب پلنگ صورتی
اگر پیه نرم افزار word به تن شما هم خورده باشد، می تونید تصور کنید من الان چه حالی دارم. چشام شده رنگ لبو، گردنم هم مثل چوب درخت عر عر (ار ار؟).قبلا که یه چیزایی برای خودم تایپ می کردم اصلا فکر نمی کردم کارم اگه دقیقتر باشد این جونور انقدر اذیتم کند. می ترسم به جای اینکه این پایان نامه تموم شه، خودم تموم کنم! سر تنظیم شکل ها و heading و پاورقی و فرمول ها پدرم در اومده. تازه این دو فصل اولشه. من نرم افزاری تا این حد دمدمی مزاج و بد قلق ندیدم. رفتارش با من عین رفتار اون اسبه با پلنگ صورتی بود که نمی خواست بهش سواری بده! فقط اگه اون undo اش هم نبود دیگه نمی دونم چه بسرم می اومد. یک سری چیزا رو هم داده بودم بیرون برام تایپ کنن. پول هر فرمول جدا از پولی است که برای تایپ هر صفحه می گیرن. من به خیال خودم فرمول ها را حذف کرده بودم و می خواستم خودم بعدا اضافه کنم. بعد دیدم تایپیست یدونه سینوس را هم جزو فرمول حساب کرده. وقتی ازش پرسیدم گفت فرقی نمی کند چه فرمول کوچک باشد چه بزرگ، یک قیمت دارند. حرصم گرفت. تو دلم گفتم این دفعه چند تا از اون بسط های آبدار (بر وزن فحش آبدار) از تو کتابا در میارم می دم تایپ کنی تا بفهمی فرمول چیه؟! بعد که عصبی بودن ناشی از خستگی ام رفع شد کلی خجالت کشیدم. دختره بیچاره تو اون زیرزمین از صبح تا هفت شب یکدم دارد تایپ می کند و با یک عده دانشجوی دیوانه مثل من طرفه. با فکر کردن به اون زیرزمین و جای تنگ و کار عذاب آورش به این نتیجه رسیدم که چقدر پول کم می گیرد حیوونکی...

+

تو این فیلما دیدین تبه کارای حرفه ای و سطح بالا ، یه اتاقای مخصوص برای relax شدن شون دارن. در حالی که چای سبز می خورن، روی تخت های مخصوص و بالش هایی با طرح های شرقی دراز کشیدن. موسیقی کوتوی سنتی ژاپنی طنین انداخته و یک دختر چشم بادومی انگشت های پا و کف پاهاشونو ماساژ می ده. بعد از یکروز پر کار، اونقد دلم از اون ماساژهای پا می خواست.

+

در وبلاگ گردی های خود سر از ساتگین در آوردم. موسیقی اش خیلی مطبوع بود. اگه سر زدین حتما speaker هاتون را روشن کنید.

[Tuesday, December 06, 2005]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]