ساعات بیولوژیکی
افتتاح کتاب "کافه زیر دریا" با شکلات لیکور دار و قهوه غلیظ ترک، بعد از یک خواب عصرانه متمایل به شب کلی چسبید. کلا کم پیش میاد که داستان کوتاه بخوانم و می شه گفت بعد از "کلیسای جامع" این دومین کتابی از ژاندر داستان کوتاه است که در این چند ماه اخیر خوانده ام. تازه از عصر به بعد که می شه دل و دماغ و حوصله ام میاد سرجاش. شبا با اینکه خسته هستم ولی ذهنم خیلی sharp تر از صبح کار می کند و حیفم میاد بخوابم. عربی ام همیشه بد بود (شاید از عمد) و زدن درصد پایین عربی در کنکور پی پی به رتبه ام کرد ولی یادم میاد یک درسی اگر اشتباه نکنم به اسم ساعات بیولوجیکیه!! (بیولوژیکی) در عربی داشتیم. تا اونجایی که یادمه در مورد تفاوت زمان های مفید افراد مختلف یعنی زمانهایی که شادابترند صحبت کرده بود. خیلی مسخره است که از بین تمام چیزهایی که در این مورد خوانده ام
شبا وقتی دوست ندارم بخوابم و صبح ها وقتی بزور پا می شم یاد اون درس می افتم!
** یهو شک کردم. معنی ساعت بیولوژیکی این بود؟
*** اینروزا احساس می کنم نوشته هام خیلی از هم گسیخته و بی ربط شدن یعنی جمله هام بهم ربط ندارند :(