اسارت در بند سنت
یک سنت وقتی با یک بحران مواجه می شود، انسان را بیاد گربه می اندازد که در یک اتاق حریق زده محبوس است و از آتش نمی تواند فرار کند، مگر آنکه خود را به رودخانه ای که در کنار اتاق جاریست پرتاب کند. ولی گربه از آب می ترسد و چنین راه نجاتی با کلیه غرایز و خصوصیات فکری گربه در تناقض است، بنابراین هرگز به آن راه نجات فکر نمی کند و آنقدر در اتاق می ماند و به در و دیوار می زند تا در آتش کباب شود!
گروهی زندگی خود را در خانه ای گذرانده اند که یادگار پیشینیانشان است. هر معضل و پدیده ای را با آن توجیه می کنند و ماجرا به همین سادگی به پایان می رسد. اکنون این خانه دچار حریق شده است، اول تمام سعیشان را می کنند که آتش را خاموش کنند و میراث گذشتگانشان را با چنگ و دندان نجات دهند. وقتی مشاهده می کنند که خاموش کردن آتش امکان پذیر نیست، در اندیشه رها کردن خانه و نجات خود نیستند و زیر آوار آن جان می دهند.به قول نیچه چنین یاوه سرایی های باستانی را هنوز حکمت می دانند و از آمجا که کهنه است و بوی نا می دهد، بیشتر آن ها را پاس می دارند. کپک زدگی نیز شرف می بخشد!
آیا اندیشیدن به راه نجات سخت تر از سوختن و سوزاندن دیگران است؟

[Tuesday, November 01, 2005]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]