the best ها
سر سمینار "دکتره" که رفتم دیدم به به! جمع تبدیل کنندگان قهوه به مقاله، باهوشان بی همتا، فرزانگان درجه اول، خودشیفتگان از خودراضی جمع است. همونایی که اتاقشون سطل آشغال ندارد به دلیل اینکه حتی چرکنویس هاشون هم تبدیل به مقاله می شود! همونایی که کارشون قضاوت کردنه. قضاوت در مورد هوش و سواد دیگران به راحتی آب خوردن. به کرات جملات فلانی باهوش است. نه بابا! فلانی اصلا باهوش نیست را از زبانشان می شنوی. به عبارتی خودشان را آنقدر باهوش و خدا می دانند که صلاحیت این را دارند که هوش بقیه را در ترازو قرار بدهند و سنجش کنند و حکم صادر کنند. وقتی می گویند فلانی باهوش نیست قیافشون را جوری می کنند که انگار از یک جذامی صحبت می کنند و وقتی از هوش کسی تعریف می کنند انگار می خواهند بگویند خوشحال باش که "من" تورا تایید کردم.
نمی دونم شاید خیلی نسبت به این موضوع حساس شده ام. شاید هم اغراق می کنم. شاید هم تا حدودی در اشل کوچکتر منم همینجوری رفتار می کنم. نمی دونم...
+
دوستایی که وقتشون آزادتره همیشه گله می کنن که من بی معرفتم و خبری ازم نیست. آخه من چیکار کنم هروقت گوشی را برمی دارم که بهشون زنگ بزنم می بینم ساعت 12 شبه.
+
احساس اینکه آخر هفته رسیده مثل احساس اسمارتیز خوردن می موند. دل آدم برای خوردنش غش غش می ره ولی تا چشم بهم می ذاره می بینه تموم شده!
[Wednesday, November 23, 2005]
[
Link] [
]
CopyRight © 2006 Takineh.blogspot