تنبون قرمزی
امروز یک گوشی جدید خریدم. گوشی قبلی ام حسابی علیل و مریض شده بود، وقتش رسیده بود که بازنشسته اش کنم. بعد از حرکت پرتابی اش با زاویه θ ای که دقیقا از روی داشبورد به سمت نوک ترمز دستی پرواز کرد، یک زخم به شکل Peace روی پیشونی اش افتاد. یکبار هم لای در ماشین موند! و یک لکه سیاه مثل ماه گرفتگی نصف صورتش را گرفت و عین غده سرطانی روز به روز بزرگتر می شد. بعضی وقتا به این فکر می کنم که شاید طفلکی قصد خود کشی داشته یا همه اینها عملیات انتحاری بوده اند تا من یک گوشی جدید بخرم!! ( اینم از اون توجیح هاست که از عذاب وجدان فرار کنم! )
فرق گوشی جدیدم با قبلی یک چیزی از جنس فرق بین Dos و windows XP است به اضافه اینکه یک پیرهن جیر قرمز جیگر هم تنش کرده و دلبری می کند.
باتشکر از مهندس و دکتره ، جهت همراهی من برای خرید. :* طبق بحث فلسفی ای که موقع آش رشته خوردن بینمون پیش آمد به این نتیجه رسیدیم که زندگی همین است. لذت بردن از کوچکترین چیزهایی که در اطرافمون است، حتی اگر خوردن آش رشته نذری ای باشد که سه تاییمون خجالت می کشیدیم که بگیریمش. اگر کسی نتواند لذت ببرد خر است و از اونم بالاتر اگر خودش نتواند لذت ببرد و نگذارد دیگران هم لذت ببرند گاو است!
[Thursday, October 27, 2005]
[
Link] [
]
CopyRight © 2006 Takineh.blogspot