شکلک
بهتر است خیال برت ندارد، آدم ها چیزی برای گفتن ندارند. واقعیت این است که هر کس فقط از دردهای شخصی خودش با دیگری حرف می زند. هرکس برای خودش و دنیا برای همه. عشق که به میدان می آید، هرکدام از طرفین سعی می کنند دردشان را روی دوش دیگری بیندازند، ولی هر کاری که بکنند بی نتیجه است و دردهاشان را دست نخورده نگه می دارند و دوباره از سر می گیرند، بازهم سعی می کنند جایی برایش پیدا کنند. می گویند:" شما دختر قشنگی هستید." و زندگی دوباره آن ها را به چنگ می گیرد، تا وقتی دوباره همان حقه را سوار کنند و بگویند: " شما دختر خیلی قشنگی هستید!"
وسط این دو ماجرا به خودت می نازی که توانسته ای از شر دردت خلاص بشوی، ولی عالم و آدم می دانند که ابدا حقیقت ندارد و در بست و تمام و کمال نگهش داشته ای، مگر نه؟ وقتی که در این بازی روز به روز زشت تر و کثافت تر و پیرتر شدی، دیگر حتی نمی توانی دردت و شکستت را مخفی کنی، بالاخره صورتت پر می شود از شکلک کثیفی که بیست سال و سی سال و بیشتر از شکمت تا صورتت بالا می خزد. این است چیزی که انسان به آن می رسد، فقط به همین، به شکلکی که عمری برای درست کردنش صرف کرده، ولی حتی در این صورت هم ناتمام است، بسکه شکلکی که برای بیان تمامی روحت، بدون یک ذره کم و کاست لازم است، سخت و پیچیده است.
سفر به انتهای شب
لوئی فردینان سلین

[Monday, September 19, 2005]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]