ایش! بدم میاد!
امروز از اون جمعه های اصیل است. با اصالت تمام کسل کننده و غمناک. عصا قورت داده و عبوس.هواهم انگار یک جور دیگه است. یک جور تاری خاصی دارد. مثل وقتی که آدمی که چشماش استیگماته ، بدون عینک همه جا رو نگاه کند. با اینکه امروز کلی خاله بازی کردم و خونه دوستم رفتم ،بازم بدجوری غم اندیشناکم و غرغرو. بخصوص که قراره روز چهارشنبه این هفته سمینار داشته باشم و اندازه ببعی به مطلبی که می خوام ارائه بدم تسلط ندارم! :( از حالا بدجوری استرس گرفتم. به فکر خودم نیستم، بیشتر به این فکر می کنم که آبروی استاد راهنمام می ره. از امروز تازه می خوام شروع کنم و مطلب ام را جمع وجور کنم و power point اش کنم. پینوکیو آدم شد ولی من هنوز نه. بازم حجم عظیمی از کارم مونده برای هفته آخر.

[Friday, March 04, 2005]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]