and the worms came in to his brain
دلم برای مواقعی که از موضوعی حرف می زدم چشام برق می زد تنگ شده. دلم يک آرزوی جديد می خواد، دلم يک موضوع بکر جديد می خواد. دلم می خواد وقت نداشته باشم. تند تند ناهارمو بخورم. با بدبختی برناممو تنظيم کنم تا يه دونه فيلم ببینم. نمی دونم امروز انقدر خاکستری شدم يا تنهایی باعث شده که بیشتر تو خودم غرق بشم و به کمبودام فکر بکنم. حالم از هر موسيقی یی بهم می خوره . از هر نوع آهنگی . امروز صبح هر آهنگی رو خواستم گوش بدم ديدم نمی تونم تحملش کنم. انگار دلم يک آهنگ جديد، يک سبک جديد رو می خواد يا شايدم نمی دونم دلم سکوت می خواد. سکوت. سکوت. فکر کنم سکوت می خواد. کنسرتی با 20 دقيقه سکوت! کاش هيشکی الان تو خونه نبود. صدای ماهواره، صدای فن کامپيوتر حالمو بهم می زنه. انگار همه اينا برام ايجاد perturbation می کنن. انگار پوشش روی مغزم نازک شده، انگار expose شده. دلم براش می سوزه، حيوونکی چقدر حساس شده. انگار پوششی ازش محافظت نمی کنه. انگار مرزبندی یی تو مغزم وجود ندارد. قسمت های مختلفش جدا از هم نيستن. قبلا فکری از اتاقی به اتاق ديگه نمی رفت يا اگه می خواست بره اجازه می گرفت اما الان هر کی هرکی شده. مواد خام یا حتی حلاجی شده کاملا گستاخانه و بی اجازه کاملا بی نظم و بی موقع مثل مهمون ناخوانده با سر و صدا و تحکم برای اين که موجوديت و تسلط خودشون رو اعلام کنن درو باز می کنن و ميان تو اتاق ها سر می زنن. هميشه از کسایی که در اتاقو محکم باز می کنن حالم بهم می خورده. هر اتاق تميز و مرتبی رو هم که می بینن بهم می ريزن. مثل حمله مغول ها. خيلی بی رحمن. من کلی زحمت کشيدم اين اتاقا رو تميز کردم، از جونم چي می خواين؟! بعضی وقتا فکر می کنم مغزم حالت سيال پيدا کرده و همشون با هم قاطی می شن. مغول ها به جون هم افتادن و يک مايع خاکستری تو مغزم جريان دارد. کاش همش خاکستری نبود. کاش مغزم جامد ی بود با بخش های مختلف. اگه بعضی از بخشا سياهی داشته باشن اشکالی نداره. درستش می کنم. اگه مغزم فين کنه سياهی ها ميان بيرون. سياهی هایی که localized هستن. يا می تونم مغزم رو بندازم تو وايتکس. اونوقت برای مدتی تميز می شه. کاش عوض ماساژورهای بدن، تو دنيا ماساژور مغز هم داشتيم. يا اينکه مغزم را می خوابوندن. يک خواب بدون خواب. يک سکوت و استراحت. شايد استراحت زيادی باعث شده مغزم قاط بزنه. بايد بفرستمش body building . مغزک من يک کمی فعاليت کن. بدو بدو! Yoga زيادی تنبلت کرده. تربيت بدنی 1 هم بد نيست. بدو بدو! دراز نشست. ياد فيلم های ژاپنی که هميشه يک پيرمرده يک جوونی رو تعليم می ده می افتم. مغزکم تو دوباره بايد برای خودت پوست بسازی. اتاقاتو تميز کنی و هميشه مواظب باشی.

"همیشه مواظب باشی"

[Thursday, March 10, 2005]   [Link]   [ ]

CopyRight © 2006 Takineh.blogspot





[powered by blogger]