امروز، از اون روزای خوب زمستون امسال بود. خیلی وقت بود که برف بازی نکرده بودم. امروز صبح که از خواب پا شده بودم full of energy بودم و کلافه. این برف بازیه تو هوای خوب باشگاه انقلاب و خارج شدن از محیط بسته خونه کلی حالمو جا آورد و سر حال ام آورد. تازشم قهوه فرانسه+ کیک شکلاتی من، که مکمل برف بازیمون بود.
من تازگی ها فهمیدم یکی از دلایلی که باعث می شه دچار افسردگی بشم، وجود انرژی بسیار زیادی است که درونمه!
وقتی رویه زندگی ام بنا به شرایط یا خواست خودم با گذشت زمان عوض می شه ومن به جای اینکه با شرایط جدیدم خودم را وفق بدم و به فکر علاجی باشم، این انرژی درونی را سرکوب می کنم، باعث می شه که از اونوری مثل یک تیکه گوشت گوشه خونه بیفتم و همش تو خواب باشم و غیر مفید.
نمی دونم بعضی وقتا اونقدر انرژی درونیم زیاد می شه که سر جام روی صندلی نمی تونم یک دقیقه بنشینم. به قول یکی از دوستام انگار نشادر توی ... گذاشتن و نمی تونم یک دقیقه آروم بگیرم و همش باید در حال دو باشم!
در حال دو یا رخوت!
+
دوستای کلاس فرانسه ام امروز برام تولد گرفتن. (تولد من 10 دی ماه است!) یکی از بهترین و صمیمانه ترین جشن تولد هایی بود که به عمرم داشتم. اونقدر خندیده بودیم که فکر می کنم هر کی ما را با هم در آن حال می دید، مطمئن می شد که حتما مستیم.
به قول یکی از دوستام:
شادم که ز شادی جهان آزادم
مستم که اگر می نخورم هم شادم