برف شب کریسمس
برف می بارد...
صبح توی رختخوابم بودم و از شدت افسردگی نمی تونستم از جام بلند شوم و سر و گوشی تو خونه آب بدم. از اون حالت هایی که نمی تونی از جات پاشی ، یعنی یک جورایی حالشو نداری. نه اینکه دلت خواب می خواد و تو رختخواب بهت خوش می گذرد ! دوستم زنگ زد . گفت که بیرون برف می آید. بعد از یک ساعتی بلند شدم و از پنجره بیرون را نگاه کردم. اوووووه! چه برفی!
فکر کنم خدا هم مثل خیلی ها که امسال شب کریسمس را عوضی گرفته بودند، برف شب کریسمس یادش رفته بود و امروز دارد تلافی برفی را که شب کریسمس نبارید را می کند.
از اون برف ها می آید که همیشه قدیما شب های کریسمس می بارید. از اون برف ها که کوچه خونه دربند ما یخ می زد و بسته می شد و ماشین ها بزور می تونستند داخل کوچه بیایند. از اون برفا که مامانم به دلشوره می افتاد که اگه گازوئیل تموم بشه و ماشین نتونه بیاد اونوقت چیکار کنیم؟ از اون برفا می یاد که آرزو می کردیم که خدا کند تا فردا ادامه داشته باشد تا مدرسه ها تعطیل بشن. از اون برفا که خودمون را لای کاپشن و شال گردن می پیچیدیم و دستکش دستمون می کردیم و می رفتیم بیرون تا برف بازی کنیم. با برادرم مسابقه آدم برفی بازی می گذاشتیم و آخر سر با هم دعوامون می شد و آدم برفی های همدیگرو خراب می کردیم و همدیگرو تو برفا کتک می زدیم و با گلوله برفایی که لاش سنگ گذاشته بودیم به جون هم می افتادیم.اونوقت با لپایی قرمز و چشمایی گریون اما سری مغرور و بالا گرفته می آمدم خونه. چقدر دلم برای برادرم تنگ شده. چقدر نگرانشم و چقدر دوستش دارم!( این از اون حرفایی که فقط تو وبلاگم می تونم بگم!)
تهران با برف،را دوست دارم. چون منو یاد کودکی ام می اندازه و هیجان برف.
آخ که چقدر دلم می خواد برم باشگاه انقلاب و راه برم.
امسال کارت باشگاه انقلابم را که تو کیفم می بینم دچار عذاب وجدان می شوم که چرا بی خودی عضو شدم.
آخ که چقدر دلم می خواد ، با دوستایی که دیگه اینجا نیستند می رفتیم اوشون.یاد اوشون سال پیش، فکر کنم همین موقع ها بود، بخیر! D:
دلم می خواد پام را بندازم روی پام، بشینم کنار شومینه وسیگاری را روشن کنم و قهوه بخورم و با دوستم گپ بزنم.
چقدر دلم.....می خواد!
+
با عرض معذرت از خودم که تانیم ساعت دیگه باید از خونه بیرون برم برای کسب یک لقمه نان حلال و تا ساعت 6 مشغولم!
با عرض معذرت از خودم که باید برای امتحان خفن چهارشنبه مثل هاپو درس بخونم!
با عرض معذرت از خودم که واقع بین نیستم!